PDF نسخه کامل رمان خاکستری از نگار راز قندی در ژانر عاشقانه در 1635 صفحه

دسته بندي : کالاهای دیجیتال » رمان، شعر و داستان

PDF نسخه کامل رمان خاکستری از نگار رازقندی 

ژانر رمان: عاشقانه

تعداد صفحات: ۱۶۳۵

خلاصه رمان:

_خاله؟ الان چشم های تو آبیه یعنی همه چیز رو آبی میبینی به جسم ریز میزه درنا که روی پام نشسته بود خیره شدم و خندیدم. -مگه چشم هاش تو که قهوه ایه همه چیو قهوه ای مبینی بچه؟ بهم خیره شد و دندون‌نما خندید. -نه! محکم تر بغلش کردم و از تاب پایین اومدم تا لبه باغچه حیاط بشینم و به محض بلند شدنم صدای باز شدن درب ناگهانی خونه اومد و قامت آبان تو چهارچوب ظاهر شد و پشتش مادرش اومد. -واستا آبان؛ واسه چی الکی شلوغش میکنی؟ مگه قرآن خدا غلط میشه تو طعم بچه دار شدن رو بچشی؟

قسمتی از رمان خاکستری :

– بیا داخل درنا داره غذا می‌خوره طول می‌کشه دم در منتظر بمونى.

سر تكون داد و درب حیاط رو بست تا داخل بیاد. در حالی که با خودش موج سرما رو داخل آورد سلام بلندی کرد.

بابا اکثر اوقات دیرتر خونه می‌اومد و یه جورایی فرصت نمی‌شد تو بحث ما شرکت کنه.

-خوش اومدی مادر بشین واست چایی بیارم!

درنا در حالی که داشت سیب زمینی های سس زده‌ش رو می‌خورد دستی واسه باباش تکون داد.

مامان برای آبان چایی آورد و رو به روش نشست و نگاه آبان سمت من چرخید و لب زد:

از موقع آماده شو… باید برگردم زود گزارش بنویسم. مامان سینی چایی رو جلو کشید.

-خوبیت نداره دیگه برکه بیاد خونه تون همینجا میمونه.

آبان معمولا وقتی با کسی حرف می‌زد زیاد چشم تو چشم نمی‌شد و اکثر اوقات به زمین چشم می‌دوخت.

اما نمی‌تونستم بفهمم دقیقا کجای حرف مامانم عجیب بود مستقیم نگاهش کرد.

-اینجا بمونه؟ چرا؟

طوری گفت انگار اتفاق عجیبیه و مامان در کمال خونسردی جواب داد:

کارت که راه افتاد مادر برکه هم دیگه خوبیت نداره اونجا بمونه… مردم چی میگن؟

آبان سرش رو طرفم چرخوند. رو ازش گرفتم که مامان ادامه داد:

-الان هم که جریان خواستگاری و این حرفا پیش اومده دیگه حتی اگر من اجازه بدم باباش نمی‌زاره …

دسته بندی: کالاهای دیجیتال » رمان، شعر و داستان

تعداد مشاهده: 198 مشاهده

فرمت فایل دانلودی:

فرمت فایل اصلی: PDF

تعداد صفحات: 1635

حجم فایل:5,070 کیلوبایت

 قیمت: 25,000 تومان
پس از پرداخت، لینک دانلود فایل برای شما نشان داده می شود.   پرداخت و دریافت فایل