فایل درس بهداشت روان2
دسته بندي :
کالاهای دیجیتال »
رشته روانشناسی و مشاوره (آموزش_و_پژوهش)
فهرست
مقدمه
اختلال های جسمانی شکل و اختلالهای تجزیه ای
اختلال تبدیلی
اختلال جسمانی کردن و اختلالهای مربوط
اختلال بدشکلی بدن
خود بیمار انگاری
اختلالهای مرتبط با اختلالهای جسمانی شکل
نظریه ها و درمان اختلالهای جسمانی شکل
خصوصیات طبقه عوامل روان شناختی تاثیر گذار بر بیماریهای جسمانی
اختلالهای تجزیه ای
اختلال هویت تجزیه ای
سایر اختلالهای تجزیه ای
اختلالات تعامل تن (جسم) و روان
اختلالات خوردن :
نگاه کلی
تعاریف بهداشت روانی
تعریف سازمان بهداشت جهانی
تعریف انجمن بهداشت روانی کانادا
عوامل موثر بربهداشت روانی
ابعاد بهداشت روانی
پیشگیری نوع اول (Primary Prevention)
پیشگیری نوع دوم (Secondary Prevention)
پیشگیری نوع سوم
چشم انداز بحث
انواع مختلف بیماری های موسوم به "اختلال ذهنی" یا ِ"دِمنس"
علائم و نشانه ها
علل و عوامل خطرساز
اختلالات خلقی مختلف به لحاظ شدت و مدت زمان بروز علائم با یکدیگر متفاوت هستند. در برخی موارد افسردگی خفیفی که حداقل دو هفته به طول انجامیده است، میتواند در صورا عدم درمان اقدام مناسب به افسردگس شدید و اساسی تبدیل شود. تمامی بیماریها دارای دو بعد روانی و فیزیکی هستند.
*خلق به حالت شادی و یا ناشادی غالب و پایدار فرد گفته میشود.
*واژه خلق پیوستاری را در بر میگیرد که یک انتهای آن غمگینی مفرط و انتهای دیگر آن شادی مفرط است.
*پس اختلالات خلقی به مشکلات مربوط به حالت شادی و یا ناشادی فرد مربوط میشود.
*به عبارت دیگرآشفتگی در حالت هیجانی یا خلق فرد
*
این خود بیمار است که برای درمان خود به پزشک مراجعه میکند و نه خود بیماری، پس فرآیند تشخیص بیماری، چگونگی حس کردن نشانههای بیماری و نحوهی توصیف علائم همگی جنبهی روانی و احساسی دارند. اگر ما رویکردی "زیستی-روانی-اجتماعی" نسبت به بیماریها داشته باشیم و همیشه (نه فقط جنبهی فیزیکی بلکه) تمامی جنبههای زیستی، روحی و روانی و اجتماعی زندگی خود را بسنجیم، در آن صورت احتمال آنکه بیماریهای روحی و روانی خود را نادیده بگیریم کمتر است. با توجه به تمامی این جوانب ما میتوانیم متوجه بسیاری از مشکلات فیزیکی و مشکلات روحی و روانی ناشی شده از مشکلات فیزیکی شویم
*اضطراب یک حالت هیجانی درونی ویک علامت هشدار دهنده است وخبری از خطر قریب الوقوع می دهد وفرد را برای اتخاذ تدابیر ضروری برای مقابله با تهدید بر می انگیزد . مثل اضطراب ناشی از امتحان.واکنش در مقابل اضطراب ممکن است آگاهانه(مکانیسم مقابله ای)یاناآگاهانه (مکانیسم دفاعی) باشد.
*ترس واکنش به یک خطر واقعی خارجی است
اختلالات خلقی یک دسته از مشکلات روحی و روانی هستند و متخصصین از این اصطلاح برای توصیف انواع افسردگی و اختلالات قطبی استفاده میکنند. کودکان، نوجوانان و افراد بزرگسال همگی ممکن است به اختلالات خلفی دچار شوند. البته تشخیص اختلالات خلقی در کودکان و نوجوانان مشکلتر است چرا که آنها نمی توانند به خوبی احساس خود را بیان کنند. انجام روان درمانی، مصرف داروهای ضدافسردگی، دریافت مشاوره و به کارگیری روشهای مراقبت از خود، میتوانند به درمان اختلالات خلقی کمک کنند.
*اختلال افسردگی اساسی درزنان 2 برابر مردان-علائم
حد اقل 2 هفته وتغییر در عملکرد وبا خصوصیات زیر دیده میشود:
.1ملانکونیک:عدم احساس لذت-احساس گناه-اختلال روانی-حرکتی-بی اشتهایی-تغییرات خلقی در طول روز
.2پسیکوتیک:هذیان وتوهم هماهنگ با خلق یا ناهماهنگ با خلق
.3با الگوی فصلی: با کوتاه شدن روزها در پاییز وزمستان بروز می کند وبا پرخوابی-پرخوری وکندی روانی-حرکتی
*اختلال افسرده خویی(افسردگی نوروتیک):در زنان شایع است ونوع خفیف افسردگی است وشروع تدریجی دارد وعلائم شبیه اختلال افسردگی اساسی است
*اختلال افسردگی فرعی:شدت علائم کمتر
*اختلال افسردگی عود کننده گذرا:شدت علائم بیشترومدت کمتر(کمتر از 2هفته)
*اختلال ملال بیش از قاعدگی: بی ثباتی خلق-تحریک پذیری اضطراب-خستگی-علائم جسمی
*افسردگی کودکان:فرار از مدرسه-سوئ مصرف موادوخودکشی
*
اختلالهای جسمانی شکل انواع اختلالهایی را شامل می شوند که در آنها، تعارضهای روانی به مشکلات یا شکایتهای جسمانی ای تبدیل می شوند که پریشانی یا اختلالی را در زندگی فرد به وجود می آورند. هیچ نابهنجاری جسمانی وجود ندارد که بتواند شکایت جسمانی را توجیه کند.
اختلال های جسمانی شکل و اختلالهای تجزیه ای
اختلالهای جسمانی شکل (somatoform disorders)، شرایطی که در آنها عوامل روان شناختی بر بیماریهای جسمانی تاثیر می گذارند. اختلالهای تجزیه ای (dissociative disorders). در هر یک از این اختلالها، بدن تعارض و استرس را بصورت غیر عادی و گاهی عجیب و غریب، آشکار می سازد. این اختلالها در تاریخچه روان شناسی نابهنجاری نقش مهمی دارند.
اختلال تبدیلی
اختلال تبدیلی (conversion disorder)، این بتدیل سایقهای غیر قابل قبول یا تعارضهای مشکل آفرین به نشانه های حرکتی یا حسی بدن را شامل می شود که ظاهرا از اختلال عصب شناختی یا نوع دیگری از اختلال جسمانی خبر می دهد. ویژگی اصلی این اختلال عبارت است از: از دست دادن یا تغییر غیر ارادی عملکرد بدن به علت تعارض یا نیاز روانی که باعث می شود فرد شدیدا احساس پریشانی کند یا عملکرد اجتماعی، شغلی او، یا فعالیت های وی در زمینه های وی در زمینه های مهم دیگر زندگی، مختل شود. فرد عمدا نشانه را به وجود نمی آورد، با این حال متخصصان بالینی نمی توانند مبنای جسمانی برای این نشانه ها مشخص کنند و به نظر می رسد فرد تعارض یا نیاز روانی را به مشکل جسمانی تبدیل می کند.
*اختلال جسمانی کردن(Somatization Disorder)
*اختلال تبدیل((Conversion Disorder
*خود بیمار انگاری(Hypochondriasis)
*اختلال بد ریختی(Body Dysmorphic disordor)
*اختلال درد (Pain Disorder)
*اختلال شبه جسمی نامتمایز
*اختلال شبه جسمی که به گونه ای دیگرمشخص نشده است
*عدم توانایی ناگهانی در به خاطر آوردن اطلاعاتی است که قبلا در حافظه بیمار ذخیره شده است.ودر اثر اختلال طبی ودارو نباشد وتوانایی یادگیری مطالب جدید را داررد(در اثر استرس)
*شامل 4 نوع است:
.1فراموشی موضعی:چند ساعت اول پس از حادثه
.2فراموشی انتخابی
.3فراموشی عمومی: عدم توانایی دربه خاطر آوردن تمام زندگی خویش
.4فراموشی استمراری: عدم توانایی دربه خاطر آوردن حوادثی که از زمانی خاص شروع شده وتا کنون ادامه یافته.
*با وجود 2یا چند شخصیت مجزا در وجود یک شخص که انتقال از یک شخصیت به شخصیت دیگر معمولا ناگهانی است.ویک اختلال مزمن می باشد.
*علل:رویداد آسیب رسان دوران کودکی-صرع
*سیر:در سنین پایین پیش آگهی بدتر وبهبودی کامل وجود ندارد.
*درمان:روان درمانی بینش گرا-هیپنوتیزم وضد افسردگی ضد اضطراب
فروید اختلال تبدیلی را روان رنجوری هیستیریک(hysterical neurosis) نامید. ویژگی جالب توجه نشانه تبدیلی این است که وقتی نشانه از قلمرو روانی به قلمرو جسمانی می رود، دیگر آرامش خیال فرد را تهدید نمی کند. نشانه های تبدیلی در سه طبقه جای می گیرند: (۱) نشانه ها یا نقایص حرکتی (۲) نشانه ها یا نقایص حسی (۳) حملات صرعی یا تشنجات (۴) جلوه های مختلط. معمولا بین ۱۰ تا ۳۵ سالگی آشکار می شود و غالبا در زنان و افرادی که تحصیلات کمی دارند، مشاهده شده است. معمولا به طور ناگهانی پدیدار می شود و ظرف کمتر از ۲ هفته ناپدید می گردد. نشانه ها ممکن است ظرف یکسال بعد از وقوع اولیه برگشت کنند.
اختلال جسمانی کردن و اختلالهای مربوط
اختلال جسمانی کردن (somatization disorder) مانند اختلال تبدیلی، ابراز مسایل روانی از طریق مشکلات جسمانی را شامل می شود که نمی توان آن را با هیچ بیماری جسمانی شناخته شده ای توجیه کرد یا آن را به علت عوارض مصرف مواد دانست. تفاوت اختلال جسمانی کردن با اختلال تبدیلی در این است که اختلال جسمانی کردن، به جای یک شکایت جسمانی تنها، نشانه های جسمانی چندگانه و مکرر را در بر دارد. این اختلال معمولا برای اولین بار قبل از ۳۰ سالگی آشکار می شود. آنها از اینکه مشکلات روانی شان به صورت جسمانی ابراز می شوند، آگاه نیستند. در اغلب موارد در نوجوانی پدیدار می شود و به صورت یک دوره همیشگی افت و خیزدار در می آید که طی آن، رویدادهای استرس زا می توانند نشانه ها را تشدید کنند. افراد مبتلا به ندرت یک سال را بدون درخواست درمان پزشکی برای مشکل جسمانی غیر قابل تشخیص سر می کنند. افراد مبتلا از طبقات اجتماعی – اقتصادی پایین هستند و سطح تحصیلات یا فرهیختگی روانی آنها نسبتا پایین است. ممکن است در خانه ای بزرگ شده اند که شاهد بیماری مکرر در پدر یا مادر خود بوده اند و خودشان از بیماری جسمانی رنج برده اند. این افراد مشکل خود را هیجانی نمی دانند و داوطلبانه در صدد روان درومانی بر نمی آیند. این افراد در هر یک از چهار طبقه زیر، به نشانه هایی مبتلا هستند: درد، سابقه حداقل چهار نشانه درد ( مثلا سر درد، شکم، کمر، مفاصل، قفسه سینه، راست روده). معدی – رودی، سابقه حداقل دو نشانه مانند تهوع، نفخ، استفراغ، اسهال. جنسی، سابقه حداقل یک نشانه جنسی یا تولید مثلی غیر از درد ( مانند، کژکاری نعوظی یا انزال، قاعدگی نا منظم، خونریزی شدید در دوره قاعدگی). نشانه های عصب شناختی: سابقه حداقل یک نشانه یا نقص حاکی از بیماری عصبی که به درد محدود نباشد(مانند نشانه های تبدیلی، نظیر اختلال در هماهنگی یا تعادل، فلج یا ضعف موضعی، مشکل بلع، توهمات از دست دادن احساس لامسه یا درد، نشانه های تجزیه ای)
اختلال درد (pain disorder)، که نوعی درد که موجب پریشانی شدیدی می شود علت اصلی شکایت جسمانی درمانجوست. درمانجو تجربه درد را وانمود نمی کند. ماهیت شکایت از درد به گونه ظریفی با مسایل روانی ارتباط دارد. در تعدادی از موارد، این افراد به اختلالهای روانی دیگری، مانند اختلال خلقی یا اختلال اضطرابی مبتلا هستند که می توانند به گونه ظریفی با تجربه و شکایت درد آمیخته شده باشند. این افراد به مواد مخدر یا داروهای تجویزی وابسته می شوند. نوع حاد آن کمتر از ۶ ماه و نوع مزمن بیشتر از ۶ ماه ادامه دارد.
اختلال بدشکلی بدن
خیلی از افراد درباره بدنشان نگرش منفی دارند. افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن (body dysformic disorder) نه تنها نا خشنودند، بلکه تا بدان حد در این باره که عضوی از بدنشان زشت یا ناقص است، اشغال ذهنی دارند که هذیانی محسوب می شوند. آنها به قدری درباره مشکل بدنی شان ناراحت هستند که زندگی و روابطشان مختل می شوند. نقایصی که این افراد درباره اش نگران هستند، عمدتا خیالی است یا نگرانی فرد بسیار افراطی می باشد. ساعت ها در روز به رفتار وسواسی مرتبط با اشتغال ذهنی شان می پردازند. گاهی تفکر آنها حال و هوای پارانویا به خود می گیرد، به طوری که تصور می کنند دیگران درباره آنها حرف می زنند یا به آنها زل زده اند. متوسط سن شروع این اختلال، ۱۵ سالگی است. در اغلب افراد اختلالهای روانی جدی(نظیر افسردگی) در مقطعی از زندگیشان روی داده است.
داروهایی که در درمان اختلال وسواس فکری عملی و افسردگی حاد موثر هستند، از جمله فلوکستین و فلوکسامین برای درمان این اختلال مفید است. آموزش دادن روش های رفتاری و شناختی، مانند تفکر فکر، آرمیدگی، و درمان مواجه سازی همراه با جلوگیری از پاسخ نیز موثر واقع می شوند. اختلال بدشکلی بدن جزیی از یک ماتریس اختلالها، از جمله وسواس فکری – عملی، اختلالهای خوردن، موکنی وسواسی، فوبی اجتماعی و برخی اختلال شخصیت است.
خود بیمار انگاری
افراد مبتلا معتقدند یا می ترسند که به بیماری جدی مبتلا شده باشند، در حالی که واکنشهای بدنی آنها سالم است. برای مثال معده دردی که بیش از یک روز ادامه یابد زن خود بیمارانگاری را نگران می کند که به سرطان معدخ پیشرفته ای مبتلا شده است. خودبیمار انگاری کژکاری جسمانی شدید یا نشانه های جسمانی غیر قابل توجیه را شامل نمی شود. فرد مبتلا رویدادهای طبیعی بدن را سو تعبیر یا آنها را بزرگ جلوه می دهد. به رغم آنکه معاینات پزشکی نشان می دهند هیچ اشکالی وجود ندارد، فرد شدیدا به نابهنجاری خیالی در عملکرد خود اشتغال ذهنی دارد. این اختلال حداقل ۶ ماه ادامه دارد.
اختلالهای مرتبط با اختلالهای جسمانی شکل
تمارض (Malingering)، عبارت است از وانمود کردن نشانه های بیماری جسمانی یا اختلال روانی با انگیزه ای نهفته.
اختلال ساختگی (factitious disorder)، افراد نشانه ها یا اختلالهایی را وانمود می کنند که هدف از آن کسب کردن نفع خاصی نیست، بلکه می خواهند نقش بیمار را حفظ کنند. این نشانه ها می توانند جسمانی یا روانی و یا ترکیبی از هر دو گروه باشند. ممکن است سر دردهای طاقت فرصا را وانمود کند یا صدمه جسمانی به خود وارد آورد. فرد انگیزه پنهانی ندارد، بلکه از بیمار بودن لذت می برند. اگر کسی آنها را باور نکند، برآشفته می شوند و فورا در جای دیگری کمک پزشکی می طلبند و به مراکز پزشکی سراسر کشور بروند تا بیماری گیج کننده آنها مایه نگرانی شود. عده از آنها ممکن است لوازم التحریر یک پزشک را بدزدند و برای دیگران گزارش پزشکی بنویسند تا آن را بخوانند.
نشانگان مونچاوزن نوعی اختلال ساختگی است. موارد مزمنی را در بر می گیرد که کل زندگی فرد صرف دنبال کردن مراقبت پزشکی می شود. معمولا زمان بیش از حدی را صرف وارد کردن جراحت به خودشان می کنند تا به قدری بیمار به نظر برسند که بستری کردن ضرورت یابد. اختلال ساختگی عموما در زنان شایع است، اما موارد بسیار مزمن نشانگان مونچاوزن در مردان ظاهر می شود. در اختلال ساختگی با نشانه های روانی، فرد مشکلات روانی مانند روان پریشی یا افسردگی را وانمود می کند. این افراد بسیار تلقین پذیرند و نشانه های جدیدی را که متخصص بالینی سهوا به آنها اشاره می کند و معمولا با اختلال روانی خاصی ارتباط دارند، به خود می گیرند. ممکن است داروهایی را مصرف کنند که نشانه هایی چون بی قراری، بی خوابی یا توهمات را ایجاد کنند.
اختلال ساختگی از طریق مجاورت (factitious disorder by proxy) . فرد نشانه های جسمی را در فرد دیگری که تحت مراقبت وی قرار دارد، ایجاد می کند. برای مثال مادری با خوراندن مواد سمی به دختر کوچکش موجب بیماری او شد؛ و از آن پس همراه با فرزند بیمار و درمانده اش از دکتری به سراغ دکتر دیگر رفت و از او برای کسب توجه پزشکی استفاده کرد. این اختلال عمدتا در زنان گزارش شده است. برخی موارد اینقدر شدید هستند که منجر به قتل می شوند.
خیلی از آنها مورد سو استفاده جسمی قرار گرفته اند. بیماری یا تجربه در حرفه پزشکی نیز می تواند در تجربیات کودکی آنها منقوش شده باشد و حتمالا نوعی بیماری پذیری ارثی را به وجود آورده باشد که زمینه را برای آنها آماده می سازد تا توجه حرفه ای و محیط بیمارستان را به صورت تقویت کننده مثبت در نظر بگیرند. بسیاری از آنها درک وا