تحقیق در مورد نادر شاه

دسته بندي : کالاهای دیجیتال » رشته تاریخ (آموزش_و_پژوهش)

عنوان:                                                                                                                       صفحه:

تولد                                           

آغاز زندگي جنگي نادر                               

نادر فرمانده ي نيروي كلات                                 

نادر در مشهد                                                              

نبردهاي نادر با ملك محمود                                                                          

پيوستن نادر به نيروي شاه تهماسب                      

كشمكش نادر با شاه تهماسب                    

سركوبي گردنكشان كرد و تاز                                       

تسليم حسين سلطان قايني                   

سركوبي مردم سنگان                    

دومين كشمكش نادر با شاه تهماسب                                

شكست يافتن ابراهبم خان از كردها              

شورش تركمنهاي تكه                        

آشوب گرگان و سركوبي شورشيان                    

جنگهاي نادر با افغانها              

آخرين جنگهاي نادر با اشرف افغان در زرقان و پل فسا            

نابود شدن نيروي افغان        

پايان كار اشرف                        

تاجگذاري نادر             

سركوبي عليمراد خان بختياري               

باز ستاندن جزاير بحرين از تازيان                 

به سوي قندهار                     

محاصره ي قندهار                       

سركوبي ياغيان بلوچستان                 

گشايش قندهار        

آخرين شب                                      

 

نادرشاه افشار

تولد

چشمهاي خود را به نور چراغ برقي كه از سقف آويزان شده است دوخته ام مجذوب به نوري كه از چراغ ساطع است خيال و فكر خود را در طول زمان به حركت در مي آورم ,چشمهايش در برابر نور خيره كننده ي چراغ برق ثابت و بي حركت است اما فكرم در عرصه ي پهناور تاريكي به جولان در آمده به سوي شمال شرق ايران در پرواز است .

چشمهاي خود را مي بندم . در پشت پلكهاي بسته , در همان جا كه چراغ قرار گرفته بود رشته هاي سيم داخل چراغ به طور مجازي كماكان مي درخشند در وسط درياي ظلمتي كه در آن فرو رفته ام فروغي برجاي مانده است .

از اختلاط و امتزاج مجاز و حقيقت , فكر و تخيل, فروغ بر جاي مانده جان ميگيرد : رقص شعله هاي آتش كه از سوختن تكه هاي چوب و خس و خاشاك ايجاد مي گردد تخيل مرا به سوي خود جلب مي نمايد .

در برابر آتش پيرمردي نشسته شعله هاي آتش و پرش جرقه ها را تماشا ميكند در قيا فه اش آثار ناراحتي و اضطراب نمايان است . هم اينكه قطعه ي آتش گداخته و يا نيم سوخته اي به خارج از اجاق مي پرد با دست آن را برداشته به وسط آتشها بر مي گرداند . جرقه هايي كه بر روي پوست گسترده شده در برابر اجاق ميافتد با انگشتانش خاموش ميكند . اين حركات را بدون اراده انجام ميدهد زيرا تمام حوا سش متوجه ناله هايي است كه گاه گاه از حلقوم زنش خارج مي شود .

بعضي از زنهاي قبيله پير و دنيا ديده بودند به سراغ حاجر رفتند .

امام قلي شوهر حاجر خاطرش جمع است هنگام عصر كه از چراگاه بر ميگردد زنش حاجر فارغ شده يك پسر كاكل زري برايش آورده است زيرا قبلاً به او  پيشگويي كرده بودند.

آغاز زندگي جنگي نادر1131_1127 ه ق

هنگامي كه راهزنان اوزبك و يموت براي دست برد به ابيورد رو آوردند باباعلي گروهي از بهترين جوانان افشار را به فرماندهي نادر قلي به جنگ آنها فرستاد . جوانان كرد وافشار به دور نادرگردآمده با تفنگ , شمشير , دشنه ونيزه به جنگ شتافتند وبا جانفشاني بسيار راهزنان را پس نشانده پراكنده نمودند . راهزنان چون ايستادگي سخت ايل را ديدند بي آنكه بتوانند چيزي بدست آورند نااميد برگشتند .

نخستين پيروزي كوچك وناچيزنادرتيره هاي دوست ودشمن افشار را بدو اميدوارنموده گروهي از دشمنانش چشم ازكينه ي دروني پوشيده بدوگرويدند .پس از يكسال باز هم راهزنان با نيروي مسلح بيش تري به ابيورد يورش آوردند فرمانده جوان افشار با يارانش ازآبادي بيرون شتافت وپس ازيك جنگ خونين كه يك دسته ازبهترين دوستانش را از دست داد نيروي مهاجم رادر هم شكسته گروهي را نيزاسير واسلحه ي بسياري به چنگ آورد رفته رفته كار نادر بالا گرفت ودسته سوار مسلحي فراهم نموده بر غارتگران تاخت آورد .

نادرچندين باردردشت تركستان بادشمن روبه رو شد ودربيشترنبردهاكامياب گرديد گروهي از راهزنان را دستگيرودست بسته به مشهد فرستاد.

نادر,فرمانده ي نيروي كلات 1134-1132ه ق.

‍‍‍‍‍‍‌عموي نادر كه بخش داركلا ت بود از پيشرفتهاي برادرزاده ي خود بيمناك شده چندبار به او پيغام داد كه به كلات آمده با سواران همراهش بدو پيوندند تا از شاه تهماسب براي او منصبي بگيرد . ولي انديشه ي او اين بود كه پس از آمدنش او را دستگير نموده از ميان بردارد . چون اين پيغامهاي بي سروته بگوش فرمانده جوان افشار فرو نرفت عمويش     چاره ي ديگري انديشيد و خواست با نيرنگ او را به چنگ آورده كارش را بسازد .

‌‌‌نادر در مشهد 1136-1134ه ق.

پس از اينكه ملك محمود سيستاني بر خراسان دست يافت گروهي از سردسته هاي افشار وكرد به مشهد رفته براي اينكه گزندي به نادر برسانند به محمود پيوستند.از جمله قليچ خان پاپالو و امامقلي امير لوي افشار بودند . ملك محمود براي افزودن نيروي خود و باغواي افشاريان نماينده اي نزد نادر فرستاده وي را به مشهد خواست . نادر شير دل بدون اينكه بيمي در وي راه يابد با سپاهيانش آهنگ مشهد نمود و به اردوي ملك محمود پيوست . سران ايل افشار كه خود را برتر از نادر مي دانستند ملك محمود را از او ترسانيده و همواره در صدد بودند كه ملك رااز او بيش تر بد بين نموده ناگهان كارش را بسازند واز شرش آسوده شوند . ولي چون محمود نادر را افسري رزمجو و با پشتكار ديد به گفتار دشمنانش ارجي ننهاد .

نبردهاي نادر با ملك محمود 1138ه ق.

ملك محمود چون نيروي رضا قلي خان را در هم شكست و نادر را هم دور ديد ملك اسحق برادرزاده ي خود را براي گرفتن شهر نيشابور فرستاد. كردهاي بيات چون نيروي ملك اسحق را نزديك ديدند از نادر كمك خواستند . نادر با سواران افشار وكردهاي كلات وابيورد به قوچان آمده , گروهي از كردهاي ميان راه را نيز با خود همدست نموده و با خود به سوي نيشابور راند . پس از اينكه به ملك اسحق رسيد سپاهيان او را در نخستين برخورد در هم شكسته خود او را در باغي محصور نمود . در اين ميان ملارفيعا گيلاني كه از مجتهيدين نامي و در مشهد مي بود به نمايندگي ملك محمود سيستاني نزد نادر آمده درخواست رهايي ملك اسحق را كرد ولي كردها از تسليم ملك اسحق سر باز زدند و ملك محمود ناچار شد با سپاهيانش به نيشابور بيايد . در قدمگاه نيروي ملك محمود با نادر برخورد نمود و جنگ در گرفت .

پيوستن نادر به نيروي شاه تهماسب 1139-1138 ه ق.

اردوي شاه تهماسب دوم به حسين آباد رسيد نجفعلي بيك شادلو سردسته ي كردهاي جمشكزك نزد شاه آمده پيشنهاد نمود كه با دادن 10000 تومان پول براي هزينه ي اردو, آنها را از دادن سرباز معاف دارند .

كشمكش نادر با شاه تهماسب

سركوبي گردنكشان كرد وتاتار

-پايان كار ملك محمود و بستگانش

‍‍‍‍‍‌نادر چون ازسركوبي سپاهيان ملك محمود بپرداخت نماينده اي عقد دختر سام بيك به قوچان فرستاد .شاه تهماسب كه خود خواهان دختر بود از پيش براي دختر وكردهاي قوچان دستور داده بود كه از دادن دختر به نادر خودداري نمايند. به همين سبب چون نماينده نادربه قوچان رسيد كردها او را بيرون كرده به مشهد بازگردانيدند. نادر از اين رفتارناگهاني كردها خشمگين شد براي سركوبي آنها همراه شاه تهماسب بسوي قوچان رهسپار شد . چون به 18 كيلومتري شهر رسيد محمدحسين بيك برادر دختر نزد نادر آمده فرمان شاه را به او نشان داد. نادر پس از اينكه دانست علت نافرماني كردها چه بوده بدون اينكه اين راز را با كسي در ميان نهد و يا به شاه چيزي بگويد به چاره جويي پرداخت. همان شب شاه تهماسب پنهاني از اردوگاه جدا شد و به قوچان رفت. همينكه نادر از رفتن شاه آگاه شد به خشم در آمده قوچان را محاصره نمود. هنگام محاصره يك دسته از

چون در اين ميان تاتارهاي مرو با قواي ملك محمود دوباره سر از فرمان نادر برتافته بودند, نادر پس از اينكه دانست ملك محمود خيانت آغازنموده محمدخان چوله را به خونخواهي كسانش كه به دست محمود كشته شده بودند به كشتن محمود و ملك اسحق وادار نمد. ملك محمدعلي برادر كوچك ملكمحمود خود را نيز به بهرامعلي خان بيات تسليم نمودند و او به خونخواهي برادرش فتحعليخان بيات كه به دست محمود كشته شده بود وي را شربت مرگ چشانيد.

تسليم حسين سلطان قايني

سركوبي مردم سنگان

رهايي نادر از يك مرگ وحشتناك

دومين كشمكش نادر با شاه تهماسب

نادر چون به مشهد رسيد براي يكسره كردن كار افغانيهاي ابدالي هرات آماده ي جنگ شد . ملي شاه تهماسب چنين عقيده اي داشت كه نخست بايد كار اشرف را ساخت . سپس افغانيهاي هرات را از ميان برداشت . نادر كه چشمي  دوربين تر از شاه داشت به وي يادآوري نمود كه گذاشتن يك چنين دشمن  نيرومند وآماده به جنگي مانند ابداليها در نزديكي مشهد كاريست بس خطرناك زيرا همينكه اردو بسوي غرب رهسپار شود افغانيهاي ابدالي به خراسان تاخت آورده بدين گونه نيروي ايران در ميان افغانيهاي ابدالي به خراسان تاخت آورده بدين گونه نيروي ايران در ميان افغانيهاي غلزائي از غرب و ابدالي از شرق محاصره شده تار و مار خواهد گرديد . سرانجام پس از مشاوره هاي بسيار چنين انديشيدند كه نادر از مشهد به سوي هرات رهسپار گردد و شاه به نيشابور رفته پس از فراهم آوردن نيروي ديگري به كمك وي شتابد . بدين گونه نادر از رزاه خواف و بارخزر به

شكست يافتن ابراهيم خان از كردها

شورش تركمنهاي تكه

آشوب گرگان و سركوبي شورشيان

هنگاميكه نادر به مشهد رسيد تركمنهاي تكه و يمورلو و سارلو آغاز شورش نمودند . نادر از راه كلات و ابيورد براي سركوبي تركمنها پيش راند و ابراهيم خان را به همراهي رحيمخان گرايلي براي سركوبي كردها كه در آبادي كرمه خان نيروي بزرگي فراهم آورده بودند روانه نمود. ابراهيم خان پس از برخورد باكردها شكست سختي به آنها رسانيد ولي نيروي پراكنده يدشمن دوباره بدور هم گرد آمده با يك حمله ي ناگهاني سپاه ابراهيم خان را در هم ئشكسته بيش از 1000 تن از سربازان اورا بكشتند .

 جنگهاي نادر با افغانها

هنگامي كه نادر در مشهدآماده ي جنگ مي شد نيروي افغانيهاب ابدالي به دو ستون بزرگ در آمده نزديك مرز شرقي خراسان بودند , ستون يك به شماره ي 15000 سوار وپياده به فرماندهي الهيارخان ابداليدردژ كافرقلعه(10 كيلومتري مرز خراسان  – 120 كيلومتري غرب هرات – 5 كيلومتري زاويه ي رودخانه ي تجن)بود.ستون دوم به فرماندهي سردار ذوالفقار خان و سردار عبدالغني عليكوزاني به شماره ي 120000 تن در فراه(220 كيلومتري جنوب هرات– 120 كيلومتري شرقي خراسان) جاي داشتند. از كافر قلعه (اردوگاه ستون يكم) تا فراه (اردوگاه ستمن دوم)يك ميدان 280 كيلومتري ميان اين دو ستون بود و نيروي ايران از شمال به سوي هر دو ستون پيشروي مي نمود . بدين گونه نيروي ايران و افغان روي خطي عمودي جاي داشتند كه در بالا ايرانيان , در مركز ستون يكم درو در جنوب و پايين خط , ستون دوم افغان قرار داشت.

نابود شدن نيروي افغان

پايان كار اشرف

اشرف پس از شكست مورچه خورت مانند گراز تير خورده خود را به اصفهان رسانيده نخست شاه سلطان حسين بيچاره را در كاخ خود بكشت . آنگاه بيش از 3000 تن از مردم شهر را نيز از دم شمشير گذرانيده بازما ندگان دودمان صفوي را از  زن ومرد بانقدينه و جواهر خزينه پادشاهي برداشته به سوي شيراز گريخت. نادرپس از40روز توقف درشهر و بهبودي حال سپاهيان كه بي اندازه خسته و كوفته بودند روز3 ج2 سال 1142 در سرماي سخت زمستان براي يكسره كردن كار اشرف از راه ابرقو و مشهد مادرسليمان به آباده رسيده از آن جا نيز به سوي مرودشت ودشت زركان كه اردوگاه اشرف بود هسپار گرديد.

از آن سر كه اشرف كه از هر سو بيچاره و درمانده شده بود خواست خودرا از راه بلوچستان و سيستان به قندهار رسانيده شايد دوباره دست و پايي كند .

ولي يكي از افغاني هاي قندعار به نام ابراهيم او را دز بيابانهاي نزديك زرد كوه (در بلوچستان شرقي) با دو تن از همراهانش به چنگ آورده و سرش را با دستاري كه دانه ي الماسي بزرگ داشت به اصفهان برد . بدين گونه سپهسالار ايران ريشه ي افغانيها را از كشور بر انداخته ميهن گرامي ما را از آن روزگار تيره رهانيد.

تاجگذاري نادر

روز هشتم ماه رمضان سال 1148 ه ق. چون ارتش ايران به دشت مغان رسيد نادر فرماني به نام  همه ي سران و بزرگان لشگري و كشوري و روحانيون ايران فرستاده آنها را از همه ي استانهاي كشور و شهرهاي دور و نزديك به دشت مغان خواست . اردوي بزرگ ايران در نزديكي پل جواد چادر زد و براي مهماناني كه در راه بودند هزار چادر و خانه هاي چوبي ساخته و آماده نمودند. بزودي دشت پهناور مغان را صد تن از سربازان و افسران و روحانيون و فرمانداران و استانداران و كاركنان كشوري فرا گرفتند . هر يك از مهمانانرا در آسايشگاههاي خود جاي دادند و از همه پذيرايي شايسته نمودند .

آخرين شب

نادر از فتحي كه كرده بود بسيار خوشحال شد ,سردار احمد خان ابدالي كه مسسب اين فتح بود مورد عنايت خواص قرار گرفت. به او خبر دادند شام را در حضور قبله عالم صرف خواهد كرد. ديگران هم انتظار داشتند در اين شب خوش شركت داده شوند اما ...

 

دسته بندی: کالاهای دیجیتال » رشته تاریخ (آموزش_و_پژوهش)

تعداد مشاهده: 3034 مشاهده

فرمت فایل دانلودی:.doc

فرمت فایل اصلی: doc

تعداد صفحات: 24

حجم فایل:139 کیلوبایت

 قیمت: 35,000 تومان
پس از پرداخت، لینک دانلود فایل برای شما نشان داده می شود.   پرداخت و دریافت فایل