پايان نامه بررسي آموزش مهارتهاي مديريت بر استرس و نحوه مقابله با استرس در دانش آموزان دختر
دسته بندي :
کالاهای دیجیتال »
رشته روانشناسی و مشاوره (آموزش_و_پژوهش)
پايان نامه بررسي آموزش مهارتهاي مديريت بر استرس و نحوه مقابله با استرس در دانش آموزان دختر مقطع نظري متوسطه شهر گرگان
فصل اول: كليات... 1
مقدمه. 1
1-1- بيان مساله. 3
1-2- ضرورت و اهميت تحقيق.. 5
1-3- اهداف تحقيق.. 8
1-4- فرضيه هاي پژوهش.... 8
1-5- متغيرهاي پژوهش.... 8
تعريف اصطلاحات... 8
1-6- تعاريف نظريو عملياتي متغيرها 8
1-6-1- مهارتهاي مديريت بر استرس... 9
1-6-2- سبك كنارآيي اجتنابي.. 9
1-6-3- سبك اسناد منفي.. 10
1-6-4- سلامت رواني.. 10
1-6-5- دانش آموز. 11
1-6-6- پايه تحصيلي.. 11
1-6-7- جنسيت... 11
خلاصه. 11
فصل دوم... 12
مقدمه. 13
2-1- استرس يا فشاررواني.. 13
2-2- تعريف استرس... 13
2-3- مدلهاي استرس... 14
2-3-1- مدل محرك... 14
2-3-2- مدل پاسخ.. 15
2-3-3- مدل تعاملي.. 17
2-4- ارزيابي هاي شناختي.. 18
2-5- استرس زاهاي بالقوه 19
2-5-1- فجايع ( وقايع آسيب زا ) 19
2-5-2- تاثير وقايع مهم زندگي.. 19
2-5-3-گرفتاريهاي روزانه. 20
2-6- استرس نوجواني.. 22
2-6-1- تأثير محيط.. 23
2-6-2- نشانه هاي استرس در نوجواني.. 25
2-7- تعريف كنار آمدن. 27
2-7-1-كنارآمدن از ديدگاههاي مختلف... 27
2-7-2- نظرية لازاروس دربارة كنارآمدن. 27
2-7-3- شيوه هاي مختلف كنار آيي.. 28
2-7-4- مقياس هايي از سياهه شيوه هاي كنار آيي.. 29
2-8- عوامل موثر بر استرس و كنارآيي.. 31
2-8-1- حمايت اجتماعي.. 31
2-8-2- تفاوتهاي فردي.. 33
2-8-2-1- شخصيت نوع A.. 33
2-8-2-2- اضطراب و روان رنجورخويي.. 34
2-8-2-3- سخت رويي.. 35
2-8-2-4- خوش بيني در مقابل بدبيني.. 37
2-8-3- عزت نفس.... 37
2-9- سبك اسناد. 38
2-9-1- سبك اسناد خوش بين/ بدبين.. 40
2-9-2- سبك اسناد و رابطه آن با سلامت و سبك هاي كنارآيي.. 40
2-10- سلامت روان و ابعاد آن. 43
2-10-1- مفهوم سلامت روان. 46
2-10-2- بيماري رواني و سلامت روان : مدلت حالت كامل.. 48
2-11- آموزش مهارتهاي مديريت بر استرس... 50
2-11-1- مقدمه اي بر استرس و كنارآيي.. 50
2-11-2- راهكارهاي ذهني و عقلاني جهت كنارآيي با استرس... 52
2-11-3- روشهاي فيزيكي كنار آمدن با استرس... 54
2-11-4- مهارتهاي مطالعه، آمادگي براي امتحان و مديريت بر زمان. 55
2-11-5- مهارتهاي ارتباطي و ميان فردي.. 56
2-11-6- تقويت اعتماد به نفس،عزت نفس ومقابله با افسردگي و نگراني.. 57
2-11-6-1- آموزش مجدد سبك اسناد در افسردگي.. 58
2-12- مروري بر پژوهشهاي پيشين.. 59
الف) تحقيقات انجام شده در ايران. 59
ب) مروري بر پژوهشهاي انجام شده در خارج.. 62
خلاصه. 65
فصل سوم: روش تحقيق.... 67
مقدمه. 68
3-1- جامعه آماري.. 68
3-2- نمونه پژوهش.... 68
3-3- شيوه نمونهگيري.. 68
3-4- ابزارهاي اندازهگيري.. 69
3-4-1- مقياس كنارآيي نوجوانان. 69
سبك اول يا حل مشكل كنارآيي بارور. 72
سبك دوم، مراجعه به ديگران. 72
سبك سوم، كنار آمدن نابارور (اجتنابي) 72
نحوه نمره گذاري.. 73
اعتبار و پايايي مقياس كنارآيي نوجوانان. 74
3-4-2- مقياس – R90-SCL. 75
توصيف ابعاد 9 گانه آزمون R – 90 – SCL. 76
الف- شاخص ضريب ناراحتي (PSDI) 82
ب – علامت شناسي كلي علائم مرضي ( GSI) 82
ج – جمع علائم مرضي (PST) 83
نمره گذاري آزمون – R90-SCL. 83
پايايي آزمون – R90-SCL. 83
اعتبار آزمون – R90-SCL. 84
3-4-3- پرسشنامه اسنادي در كودكان ونوجوانان. 85
روايي و اعتبار پرسشنامه. 86
مقياس دروني بودن. 87
3-5- روش اجراي پژوهش.... 88
3-6- طرح تحقيق.. 88
3-7- روشهاي آماري در تحليل داده ها 89
خلاصه. 89
فصل چهارم: تجزيه و تحليل اطلاعات... 90
4-1- داده هاي توصيفي پژوهش.... 91
4-2- آزمون فرضيه هاي پژوهش.... 100
خلاصه فصل چهارم. 105
فصل پنجم: نتيجهگيري... 106
مقدمه. 107
5-1- خلاصه و نتيجه گيري.. 107
5-2- بحث و جمع بندي (بحث دريافته ها) 111
5-3- محدوديت هاي پژوهش.... 113
5-4- پيشنهادات... 114
پيشنهادات بكار بسته: 114
پيشنهادهايي جهت پژوهشهاي بعدي: 115
فهرست منابع. 116
چکیده
هدف پژوهش حاضر بررسي آموزش مهارتهاي مديريت بر استرس و نحوه مقابله با استرس در دانش آموزان و نوجوان دختر سال اول مقطع متوسطه نظری شهر گرگان می باشد. در اين تحقیق برای سنجیدن میزان تاثیرات به وجودآمده در متغیرهای ياد شده جامعه آماری بکارگرفته شده. جامعه آماري اين پژوهش ، كليه دانش آموزان دختر سال اول مقطع متوسطه نظري شهرگرگان ميباشد، در سال تحصيلي 96-95 ميباشد. روش نمونه گيري اين پژوهش، نمونه گيري خوشه اي چند مرحله اي است. اين پژوهش شامل متغير مستقل : آموزش مهارتهاي مديريت بر استرس و متغيرهاي وابسته : سبك كنارآيي اجتنابي و سبك اسناد منفي و سلامت روان ميباشد.در این تحقیق با استفاده از شاخص هاي آمار توصيفي و استنابطي به تجزيه و تحليل دادههاي حاصل از پژوهش پرداخته و در نهايت فرضيه هاي پژوهش به آزمون گذاشته شد.جهت آزمون فرضيه هاي تحقيق از آزمون t جهت بررسي معناداري تفاوت ميانگينهاي دو گروه آزمايش و گواه ( آزمون t مستقل) استفاده شد. يادآوري ميگردد در كليه تجزيه و تحليل هاي آماري اين پژوهش از نرم افزارSPSS-11 استفاده شده است. یافته ها در این تحقیق نشان می دهد، كه آموزش مهارتهاي مديريت بر استرس موجب كاهش كسب كنارآيي اجتنابي (نابارور) و شامل راهكارهاي نگراني، كنارنيامدن، ناديدهگرفتن، كاهش تنش و سرزنش خود شد.
واژه های کلیدی: استرس، مدیریت استرس، دانش آموزان دختر، آموزش مديريت بر استرس.
فصل اول: كليات
مقدمه
انسان در زندگي روزمره خود با استرس ها و فشارهاي متعدد ي روبرو است. دوران نوجواني كه ا ز آن به نام دوره بحران طوفان و استرس تا دوره زايش دوباره ياد كرده اند يكي از حوادث پراسترس زندگي هر فردي است. نوجوان در اين دوره از طرفي با گذر از دوره كودكي به بزرگسالي با تغييرات وسيع جسماني و رشد شناختي مواجه بوده و از طرف ديگر با مسائلي همچون رشد هويت، دستيابي به استقلال از خانواده در عين حفظ ارتباط با آن، پذيرفتن نقشهاي اجتماعي در ارتباط با گروه همسالان و تصميمگيري درباره آينده و شغل روبرو است. دوران نوجواني زمان كشف يا آگاهي از ارزشهاي فرهنگي و معنوي ودوران تضادها وتعارضها، تخيل و روياها وسن مشكلات و مسائل اوست. استرس هاي نوجواني گستره اي از وقايع روزمرهاي همچون، انجام ندادن تكاليف مدرسه، نداشتن آمادگي كافي براي امتحان، گم كردن وسايل و اختلاف با دوست همكلاسي تا وقايع عمده اي همچون طلاق والدين، اعتياد يكي از والدين، بيماري يا مرگ يكي از اعضاي خانواده را دارد. به اعتقاد هولمز و راهه (1967) هر حادثه اي كه نياز به سازگاري قابل ملاحظه اي در زندگي فرد داشته باشد ممكن است استرس زا باشد. آنچه كه اين موضوع را با اهميت تر جلوه ميكند، شيوه كنار آمدن با اين استرس زا هاست. برخي افراد به هنگام وقوع مشكل تمام نيرو و انديشه خود را در جهت حل مشكل بسيج مينمايند وبرخي بر عكس به عوارض و پيامدهاي مشكل مي پردازند به گونه اي كه تنها سعي ميكنند از پيامدهاي هيجاني آن بكاهند، در حاليكه مشكل همچنان به قوت خود حل نشده باقي است. درهر صورت، استرس بر اين دو دسته افراد آثار متفاوتي برجاي ميگذارد. دسته اول افرادي سازگارتر كم استرس تر و خوش بين ترند چون به مشكل به عنوان موضوعي حل شدني مي نگرند و دسته دوم رنجورتر مضطرب تر، افسرده تر وبدبين ترند چرا كه استرسها را همچون كوهي كه سايه خود را بر زندگي آنها گسترانيده، مي بينند. در اين ميان نوجوانان با دلمشغولي هايي همچون تكليف مدرسه، سازگاري با گروه همسالان، برآورده كردن تقاضاهاي والدين ، انتخاب رشته تحصيلي و آمادگي براي كنكور دانشگاه و انديشيدن به آينده تحصيلي و شغلي مواجهند كه هر يك به نوبه خود فشار رواني عديده اي را به زندگيشان تحميل ميكند. در اين ميان آنچه كه اهميت و ضرورتش را نمايان ميسازد قدرتمند كردن نوجوانان به شيوه ها و راهكارهايي صحيح در جهت كنار آمدن با اين استرس زاهاست، تا بتوانند از اين مراحل با حفظ سازگاري و سلامت روان عبور كرده و با مشكلات به عنوان پديدههايي حل شدني مواجه شوند، نه آنكه از آنها اجتناب كنند.
1-1- بيان مساله
نوجواني دوره اي بين كودكي و بزرگسالي است كه او را با زنجيره اي از موانع تحولي و چالش هاي عديده اي روبرو ميسازد. درابتدا تكاليف طبيعي همچون تحول هويت و دستيابي به استقلال و سازگاري با همسالان وجود دارد. مرحله دوم گذر از كودكي به بزرگسالي است كه باتغييرات فيزيولوژيكي در بدن و تحول شناختي مشخص ميشود. اين مرحله زماني است كه فرد نيازمند انجام نقش هاي اجتماعي در رابطه با همسالان و افرادي از جنس مخالف، انجام تكاليف مدرسه وتصميم گيريهايي در رابطه با شغل ميباشد (فرايدنبرگ،1997). از آنجا كه تغييرات و وجود تكاليف متفاوت نوجوان رادر معرض استرس عديده اي قرار مي دهد، لزوم واهميت سازگاري و كنار آمدن با اين استرس ها در اين دوره نمايان ميگردد. با توجه به اين مقدمه اندكي به راهبردها و مهارتهاي كنار آيي مي پردازيم. كنار آمدن، متشكل از پاسخهايي (افكار، احساسات واعمالي ) است كه فرد در برخورد با موقعيت هاي مشكل داري كه درزندگي روزمره و در شرايط خاص با آنها مواجه ميشود، بكار ميگيرد. گاهي اوقات مشكلات حل مي شوند و گاه در تلاش فردي براي برخورد با محيط مورد اغماض قرار ميگيرند (فرايدنبرگ، 1997).
لازاروس (1984) كنار آمدن را شامل كوششهايي به منظور سازگاري و انطباق با شرايط استرس آور در تلاش در جهت كاهش پيامدهاي منفي ناشي از منبع استرس مي داند.
در زمينه كنار آمدن با استرس ،دو شيوه اصلي كنار آيي وجود دارد. شيوه اول روش متمركز بر مسئله است يعني فرد به استرس به عنوان موضوعي حل شدني و هدف اصلي مينگرد و شيوه دوم روش متمركز بر هيجان است. يعني فرد مشكل را حل نميكند بل سعي در كاهش پيامدهاي هيجاني مشكل دارد. شماري از محققين، افرادي را كه بوسيله كاهش دادن يا اجتناب كردن با استرس كنار آمده اند را با افرادي كه از راهكارهاي بيشتر مقابله اي و يا هوشيارانه نظير جمع آوري اطلاعات و اقدام به عمل استفاده نموده اند، مقايسه كردند (هولاهان و موس، 1987) . در مجموع تحقيقات نشان مي دهد كه شيوه مقابله نسبت به اجتناب راهكار موفق تري است. افرادي كه مستقيما با مشكل مواجه ميشوند نه تنها با احتمال بيشتري آن را حل ميكنند بلكه براي تحت كنترل درآوردن استرس در آينده بهتر آماده ميشوند. در واقع برخي پژوهشها معتقدند، اجتناب مزمن از مشكلات، افراد را در معرض خطر استرس افزوده و شايد مسائل مرتبط با سلامتي قرار دهد (گين، 1995).
مطالعه رود، لونيسون ، تيلسون و سيلي (1990) نشان داد كه كنار آيي مسئله مدار (در جهت حل مسئله) با افسردگي ارتباطي نداشت، اما شيوه ناكار آمد گريز رابطه مثبتي با افسردگي همزمان داشته و نيز با سطوح بالاتر افسردگي در آينده بدنبال رويدادهاي پراسترس كه در طي دو سال بعد رخ داد، همراه بود (گين، 1995).
تفاوتهاي فردي نقش مهمي را در فرايندهاي استرس و كنار آمدن بازي ميكنند يكي از اين متغيرها خوش بيني است. خوش بيني رابطه منفي با انكار و فاصله گرفتن از مسئله دارد. خوشبيني تمايل به استفاده از كنار آمدن مسئله مدار و پذيرش استرس زندگي به شيوه اي واقعي دارد (كاسيدي، 1999). به عبارت ديگر عامل كليدي كه افرادي كه بطو موثري با مشكلات كنار مي آيند را نسبت به كساني كه ممكن است چنين نباشند متمايز ميكند، سبك اسنادي آنهاست (آبرامسون و همكاران 1978به نقل از كانينگهام، 2001).
اسنادها، نگرش ها ، باورها و ارزيابيهايي هستند كه مردم براي توصيف حوادثي كه برايشان اتفاق مي افتد، بكار مي برند. سبك اسنادي كه براي اولين بار در دهه1970 مطرح شد در حقيقت بر مدل درماندگي آموخته شده افسردگي استوار است. اسناد كردن فرايندي منطقي و نظامدار است كه طي آن شخص با ارزيابي دقيق از يكسري اطلاعات ودلايل رفتار ديگران را تفسير ميكند. در بعضي موارد ممكن است اسناد صحيح باشد، اما واقعيت اين است كه در بسياري موارد اين ارزيابي ها، با سوگيريهايي همراه است.
در موارد عديده اي، افراد اسنادهاي اشتباه غيرواقعي، دررابطه با حوادث زندگي شان درنظر ميگيرند و اين اسنادهاي اشتباه به نوبه خود استرس افزوده ومشكلات روانشناختي متعددي را ايجاد نموده و تداوم مي بخشند. به عنوان مثال فردي كه از پايين بودن عزت نفس رنج مي برد، مشكلات و موقعيت هاي منفي را بطور گسترده اي به دلايل دروني مثل عدم تلاش ياعدم توانايي و حوادث مثبت را به دلايل بيروني مثل خوش شانسي و ساده بودن تكليف نسبت ميدهد، در حالي كه واقعيت چنين نيست. در حقيقت عزت نفس آنها به يك اسناد اشتباه آغشته شده است. بعبارتي عزت نفس آنها پايين است و هيج چيز حتي موفقيت هاي بزرگ هم نميتواند آنرا بالا ببرد (بارون،1992،به نقل از هيبت الهي, 1373).
معمولا اسنادهاي سببي در سه بخش طبقه بندي مي شوند:
1-دروني بودن در برابر بيروني بودن
2- پايداري در برابر ناپايداري
3- كلي بودن در مقابل خاص بودن
برخي مطالعات نشان داده كه افراده افسرده در مقايسه با افرادعادي بيشتر از اسنادهاي كلي، پايدار و دروني براي رويدادهاي منفي و از اسنادهاي خاص، ناپايدار و بيروني براي رويدادهاي مثبت زندگي شان استفاده ميكنند. (ريكلمن و هافمن،1995).
مدل درماندگي آموخته شده اصلاح شده، چنين مي پندارد كه اينگونه افراد براي رويدادهاي بد، عادت به پاسخ دادن با اسنادهاي دروني ، ثابت و فراگير و براي رويدادهاي خوب، اسنادهاي بيروني، موقتي و خاص آن رويداد را دارند.
از بعد نظري بنظر مي رسد كه اسناد علي مقدم برانتخاب راهكارهاي كنار آيي است. در اين صورت انتظار مي رود تغيير سبك اسنادي بايد تغييراتي در شيوة كنار آمدن اثر بگذارد (كانينگهام و همكاران 2002).
بر طبق مدل شي ير و كارور خوش بيني و بدبيني بعنوان انتظار پيامدهاي تعميم يافته مثبت و منفي تعريف مي شوند و باور دارند كه اين دو تعيين كننده هاي مهم سازگاري اند (شييروكارور، 1985). به عبارتي خوش بيني با پيامدهاي روانشناختي مثبت تر و در مقابل بدبيني با پيامدهاي روانشناختي منفي تر رابطه دارد.
در رابطه با سبك هاي كنار آيي نيز شواهد متقاعد كنندهاي وجود دارد كه نشان ميدهد سبك هاي كنار آيي پيش بيني كننده هاي مهم رواني هستند. مطالعات روي نوجوانان بطور ثابتي به اين نتيجه رسيده كه حتي در موقعيت هاي غير قابل تغيير ، افسردگي با سبك كنارآيي سازنده يا مسئله مدار رابطه اي معكوس و با سبك كنار آيي اجتنابي يا غير سازنده رابطه مثبتي دارد (گلاي شاو و همكاران 1989، اباتا وموس، 1991، سيفگ و كرنك، 1993، گارمزي، 1993، گانينگهام و واكر، 1999 به نقل از كانينگهام 2002). آنها پيشنهاد كردند كه مداخلات پيشگيرانه آينده بايد با تمركز بيشتر بر كاهش راهكارهاي كنارايي غير انطباقي در مقايسه با هدف معمول تر افزايش كنار آيي مسئله مدار باشد.
1-2- ضرورت و اهميت تحقيق
دوره نوجواني دوره گذار به بزرگسالي است و نوجوانان علاوه بر استقلال بايد با فشارهاي رواني ناشي از بلوغ و هورمونهاي جنسي، در حوزه تحصيلي با مسائلي همچون تكاليف درسي، انتخاب رشته و درآينده با مسئله شغل وحرفه روبرو شوند.
گزارشات مندرج درادبيات نوجوانان نگراني هايي را درمورد سطوح بالاي ديسترس روانشناختي در جوانان ابراز داشته اند. هر چند بر آوردها تفاوت قابل توجهي را نشان مي دهند ، اما احتمال دارد در هر برهه زماني تقريبا از نوجوانان دچار دشواريهايي درعملكرد روانشناختي باشند تا حدي كه با پيشرفت تحصيلي وتحول روانشناختي شان تداخل كند.
با درنظر گرفتن اين مسئله، اين موضوع حياتي است كه عوامل مرتبط و پيش بيني كنندههاي مهم اين وضعيت ها را بشناسيم.
علاوه بر آن برنامه هاي مداخله اي كه تنها بر افراد پرخطر تمركز دارند، نيازهاي بسياري از كودكان ونوجواناني كه ممكن است از چنين برنامه هايي سودببرند، را برآورده نميسازد. در گزارشي كه اخيرا در مجله پزشكي استراليا به چاپ رسيد روزنمن (1998) قوياً به اين بحث پرداخت كه برنامه هاي ارتقا سلامتي دركاهش خطر كلي در تمامي جمعيت ها مورد نياز است.
در اصل مشكلات درعملكرد روانشناختي بازتابي از دشواريهايي در كنار آمدن با نگرانيها و استرس هاي زندگي روزانه است (فرايدنبرگ، 1997). راهكارهاي كنار آيي كه مكررا با سبكهاي كنار آيي در نظر گرفته مي شوند ممكن است انطباقي يا غير انطباقي باشند. همچنين اين سبك ها پيش بيني كننده هاي مهم فشار رواني اند.
كنار آمدن ذاتا بد يا خوب نيست بلكه ميتواند از راهبردهاي بارور يا ناباور تشكيل شود، همچنين كنار آمدن ميتواند با عنوان ( كارآمد) يا (ناكارآمد) نام گذاري شود. كنار آمدن كار آمد هنگامي اتفاق مي افتد كه مشكل تعريف و راه حل هاي جايگزين پيشنهاد و به آنها عمل شود. كنار آمدن ناكار آمد اشاره به مديريت و تبيين احساساتي است كه ممكن است در شكلگيري هدف نقش داشته باشند به ويژه هنگامي كه با حوادث خارج از كنترل فرد مقابله ميكند همراه باشد (كامپاس، 1992 به نقل از فرايدنبرگ، 1997) .
طبقه بندي ديگر درمطالعات بيلينگز و موس (1981)، پرلين و اسكولر (1978) يافت شده است. آنها سبك هاي كنار آيي را با عنوان مقابلهاي و اجتنابي معرفي نموده و نشان دادنذ سبك كنار آيي اجتنابي و سازگاري هم همبستگي ضعيفي دارند.
مطالعات روي نوجوانان به اين نتيجه رسيده كه افسردگي رابطه مثبتي با سبك كنار آيي اجتنابي يا غير سازنده دارد (گلاي شاو و همكاران، 1989).
روانشناسان متعددي پيشنهاد كرده اند كه مداخلات پيشگيرانه آينده بايد با تمركز بر كاهش استفاده ازراهكارهاي كنارآيي غير انطباقي اجتنابي در مقايسه با هدف ترويج افزايش استفاده از كنار آيي مسئله مدار باشد.
از طرف ديگر بنظر مي رسد كه سبك اسناد مقدم بر انتخاب راهكارهاي كنارآيي است. يكي از دسته بندي هاي سبك اسناد كه بدبيني درمقابل خوش بيني است، اسنادهاي بدبين را شامل اسنادهاي دروني – ثابت و فراگير براي پيامدهاي منفي و اسنادهاي خوش بين را اسنادهايي بيروني، موقت و خاص براي اين پيامدهاي منفي مي داند.
آلوي و همكاران نشان دادند كساني كه اسنادهاي خوش بين دارند (مثلا اميدوارتراست) نسبت به افراد داراي اسنادهاي بدبين، بااسترس بهتر كنار مي آيند.
شي ير و كارور (1985) و شي ير همكاران (1986) شواهدي ارائه دادند كه خوش بين ها به استرس مقاوم ترند واين مقاومت به دليل پيامد انتخاب راهكارهاي بهتر كنار آيي ميباشد.
آسپينوال و تيلور (1992) در مطالعه اي طولي بر روي دانشجويان دانشگاه دريافتند خوش بين ها كمتر احتمال دارد از كنار آيي اجتنابي استفاده كنند.
تفكر بدبيني ميتواند با مداخله درماني تغيير كند. به عبارت ديگر خوش بيني - بدبيني به عنوان سبكي از تفكر (سبك شناختي) ميتواند آموزش داده شود و قابل تغيير است. همچنين كنار آمدن فرايندي است كه در طول زمان تغيير ميكند و محصول پختگي، تغيير شرايط و نتيجه تجربه است. از اين رو ميتوان با برنامههاي آموزشي، مهارتهاي كنار آيي و سبك اسناد مثبت را در مدارس بويژه مدارس دخترانه توسعه داد. بر اساس پژوهش داعي پور( 1376) دختران بيشتر خود را سرزنش ميكنند و نگران اند. آنها ديد بدبينانه ومنفي تري نسبت به خود داشته و بطور معناداري از سبك كنار آيي اجتنابي (نابارور) استفاده ميكنند، بويژه دختران دبيرستاني كه نسبت به دختران راهنمايي از كنار آيي اجتنابي بيشتر استفاده ميكنند، پس با اين تفاصيل لزوم و اهميت وجود برنامه هاي پيشگيرانه درمدارس نمايان و آشكار ميگردد. در مروري بر برنامه هاي مداخله اي پيشگيرانه براي نوجوانان روبرتس (1992) نتيجه گرفت كه واقعا برنامه هاي فراگير وجود ندارد. با اين وجود شماري از مطالعات انتشار يافته پيامدهاي مثبتي براي برنامه هايي كه رشد سالمي را در گروههاي انتخاب شده جوانان ارتقا مي دهند، گزارش كرده اند (همچون كلارك و همكاران، 1993، 1995، كومپاس 1995، به نقل از فرايدنبرگ، 2002).
سبك معمولي انتقال چنين برنامه هايي به صورت اجراي برنامه هاي مداخله اي با هدف قرار دادن گروههاي افراد است.
در نهايت با توجه به استرس روزافزوني كه نوجوان با آنها روبرو است، اهميت آموزشهايي براي كاربرد كنارآيي كار آمد و سازنده به گونه اي كه بتواند سلامت جسماني و رواني او را در پي داشته باشد، دو چندان ميگردد.
بنابراين در اين پژوهش برآنيم تا با آموزش مهارتهاي مديريت بر استرس، به نوجوانان راهكارهاي صحيح كنارآيي و مبارزه با افكار منفي را آموزش داده و در جهت تغيير اسنادهاي بدبينانه قدم برداريم و در پي اين آموزشها سلامت جسماني و رواني او را ارتقا دهيم.
1-3- اهداف تحقيق
در پژوهش حاضر اهداف تحقيق به شرح زير هستند:
بررسي ميزان اثر بخشي آموزش مهارتهاي مديريت براسترس بر كاهش سبك كنارآيي اجتنابي دانش آموزان.
بررسي ميزان اثر بخشي آموزش مهارتهاي مديريت بر استرس بر كاهش سبك اسناد منفي دانش آموزان
بررسي ميزان اثر بخشي آموزش مهارتهاي مديريت بر استرس بر ارتقاي سلامت روان دانش آموزان.
1-4- فرضيه هاي پژوهش
1-4 - 1- آموزش مهارت هاي مديريت بر استرس موجب كاهش سبك كنارآيي اجتنابي دانش آموزان ميشود.
1-4 - 2-آموزش مهارت هاي مديريت بر استرس موجب كاهش سبك اسناد منفي دانش آموزان ميشود.
1-4-3-آموزش مهارت هاي مديريت بر استرس موجب افزايش سلامت روان دانش آموزان ميشود.
1-5- متغيرهاي پژوهش
در اين تحقيق متغيرهاي زير بكار مي روند:
1-5-1-متغير مستقل: آموزش مهارتهاي مديريت بر استرس
1-5-2- متغير وابسته : سبك كنارآيي اجتنابي، سبك اسناد منفي، سلامت روان
1-5-3- متغيركنترل: جنسيت، پاية تحصيلي، فرد آموزش دهنده
تعريف اصطلاحات
1-6- تعاريف نظريو عملياتي متغيرها
مفاهيم و اصطلاحات را اصولا ميتوان به دو صورت كلي تعريف كرد: تعاريف نظري يا سازنده وتعايف عملي تعاريف سازنده يا نظري كه اشياه يا پديده هارا برحسب مفاهيم مترادف با ملاكهاي فرضي و انتزاعي توصيف ميكند ( نه ملاكهاي مشاهده پذير) و نقش مهمي در فرايند منطق مربوط به تنظيم فرضيه بازي ميكند، اما نميتواند جايگزين تعاريف عملي شود (هومن، 1370).
تعريف عملي، ملاكهاي مشخص منحصر به فرد و مشاهده پذير مربوط به يك پديده را به روشني بيان ميكند، در واقع پلهايي است كه حوزه فرضيات يا كليات را با دنياي واقعي و اختصاصي مربوط ميكند، اما نميتواند جايگزين تعاريف عملي شود (هومن، 1370).
1-6-1- مهارتهاي مديريت بر استرس
عبارتست از يادگيري اصولي كه به فرد كمك ميكند تا با شناسايي موقعيت استرس زا يا به جريان اندازنده هاي پاسخ استرسي، به انتخاب راهكاري مناسب در جهت اداره موقعيت پر استرس دست بزند. داد (گراملينگ و آورباچ، 1998).
از نظر مك نامارا (2001) مهارتهاي مديريت بر استرس را ميتوان در 6 مرحله به دانش آموزان آموزش داد: (1) آموزش شناسايي علائم استرس و تاثير استرس بر افكار، احساسات، رفتار و سلامت جسماني (2) شيوه هاي ذهني كنار آمدن با استرس (3) روش هاي فيزيكي كنار آوردن با استرس (4) مهارتهاي مطالعه، آمادگي براي امتحان و مديريت بر زمان (5) روش هاي ارتباطي و ميان فردي (6) تقويت اعتماد به نفس و عزت نفس پيشگيري از افسردگي و اضطراب.
تعريف عملياتي
آموزش مهارتهاي بر استرس: منظور روش آموزشي سارامك نامارا است كه درجهت اداره وكنترل موقعيت استرسي به دانش آموزان ارائه ميشود. اين روش در 8 جلسه هفته اي 2 روز به مدت 70 دقيقه به دانش آموزان يك كلاس بطور كلي آموزش داده ميشود.
كنار آمدن: تلاشي است كه هم تكيه بر عمل دارد و هم درون فردي است كه درنهايت خواسته ها و تعارض هاي دروني و محيطي را اداره ميكند (يعني يابر آنها تسلط پيدا ميكند يا آنها را تحمل ميكند يا آنها را كاهش مي دهد و به حداقل ميرساند) (لازاروس، لونير، 1978 ص 311 به نقل از جاج، 1998).
كنارآمدن با استرس: طبق نظر فرايدنبرگ و لوئيس (1997) كنار آيي مجموعه اي از اعمال خلقي و شناختي است كه در پاسخ به يك مسئله خاص به وجود مي آيد. آنها تلاش براي ترميم، تعادل يا برطرف كردن عدم تعادل فرد را ارائه دادند. اين كار ميتواند با حل مشكل (به معناي برطرف كردن محرك) انجام شود يا اينكه خود را مسئله بدون اينكه راه حلي ارائه كند، انطباق دهد.
1-6-2- سبك كنارآيي اجتنابي
اجتناب در واقع از پذيرش تغييرات با دوري از موقعيت هاست (لازاروس، 1984). فرايدنبرگ معتقد است سبك كنارآيي اجتنابي سبكي متشكل از 8 راهبرد: نگراني، جستجوي تعلق، تفكر آرزومندانه ، كنار نيامدن، ناديده گرفتن مشكل، كاهش تنش، خودنگهداي و سرزنش خود ميباشد، اين راهبردها تركيبي از آنچه كه ممكن است اجتنابي يا نابارور خوانده شود و بطور تجربي با ناتواني در كنار آمدن مرتبط ميباشد. شواهد متقاعد كننده نشان مي دهد سبك كنار آيي اجتنابي با سازگاري ضعيف همبستگي دارد (فرايدنبرگ، 1997).
تعريف عملياتي
سبك كنارآيي اجتنابي : اين سبك با استفاده از مقياس كنارآيي نوجوانان (ACS) فرايدنبرگ ولوئيس سنجيده ميشود و نمره اي كه آزمودني از مجموع راهكارهاي نگراني ، تفكر آرزومندانه ، جستجوي تعلق ، كنار نيامدن، ناديده گرفتن مشكل، كاهش تنش، خود نگهداري و سرزنش خود بدست مي آورد.
سبك اسناد: سبك اسناد فرايندي است كه فرد از طريق آن دنياي خود را تفسير ميكند و معمولا اين تغيير در ابعاد دروني – بيروني، كلي - اختصاصي وپايدار- ناپايدار سنجيده ميشود.
1-6-3- سبك اسناد منفي
سبكي است كه اين سه بعد را تنها در موقعيت هاي منفي مي سنجد.
تعريف عملياتي
سبك اسناد منفي: در اين پژوهش با استفاده از پرسشنامه از سبك اسنادي كودكان و نوجوانان (پيترسون و سليگمن، 1984) سنجيده ميشود و نمره اي كه آزمودني از موقعيت هاي منفي اين آزمون بدست مي آورد.
1-6-4- سلامت رواني
حالت رواني كه ويژگي بارز آن سلامت وبهبود هيجاني (عاطفي) و نداشتن اضطراب و نشانگان مختل كننده زندگي و ظرفيت ايجاد در رابطه حسنه و راضايت بخش با ديگران و كنار آمدن مناسب با استرس و تناقض هاي زندگي ميباشند (كورسيني، 1999 به نقل از علينيا، 1382).
سلامت روان يك حالت عملكرد موفقيت آميز عملكرد رواني است كه از فعاليت هاي آفرينشي (مولد)، روابط ارضا كننده در فعاليت بخش با ديگران، توانايي سازش يافتگي وسازگاري، با تغيير و كنار آمدن با مشكلات و پريشانيها، نتيجه ميشود(U.S.DHHS، 1999، به نقل از علي نيا، 1382).
تعريف عملياتي
سلامت روان نمره اي كه فرد از آزمون تجديد نظرشده R – 90- SCL (دراگوتيس و ريكلزوراك، 1976) از طريق جمع ارزش هاي عددي درجات انتخابي اش براي همه سوالات اين پرسشنامه بدست مي آورد و دامنه آن بين 0 تا 360 ميباشد ، ضمنا هرچه نمره فرد كمتر باشد، بيانگر سلامت رواني بهتر اوست.
1-6-5- دانش آموز
فردي كه درنظام رسمي متوسطه در سال تحصيلي96-95مشغول به تحصيل ميباشد.
1-6-6- پايه تحصيلي
فقط دانش آموز پايه اول مقطع متوسطه مورد نظر ميباشد.
1-6-7- جنسيت
در اين پژوهش تنها جنس دختر بعنوان آزمودني شركت دارند.
خلاصه
در اين فصل پس از بررسي بيان مسئله و همچنين اهميت و ضرورت پژوهش به معرفي متغيرهاي تحقيق پرداخته شد.