مبانی نظری و پیشینه تحقیق رویکرد فلسفی به معرفت شناسی و باورهای معرفت شناختی
دسته بندي :
کالاهای دیجیتال »
رشته روانشناسی و مشاوره (آموزش_و_پژوهش)
جزئیات:
توضیحات: فصل دوم پژوهش کارشناسی ارشد و دکترا (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همرا با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی و فارسی دارد (به شیوه APA)
رویکرد فلسفی به معرفت شناسی و باورهای معرفت شناختی
مطالعات در زمینه معرفت شناسی به پیاژه و قبل از آن به افلاطوندر کتاب جمهوریت بر می گردد. افلاطون معرفت را به نوعی آگاهی یا آشنایی با جهان، موجودات کاملاً متمایزی که «مثل» می نامید، منحصر می دانست. از نظر وی چون حقیقت نمی تواند در حال تغییر و دگرگونی باشد پس باید متشکل از صور یا مثلی از جهان محسوس باشد. از نظر افلاطون معرفت باید کلی و ثابت باشد و راه شناخت این صور مثالی، فقط عقل است نه حس(هملین، 1374، نقل از بهزادی).
معرفت شناسی یا شناخت شناسی شاخه ای از فلسفه است که به عنوان نظریه چیستی معرفت و راه های حصول آن تعریف می شود. معرفت شناسی پژوهش درباره پرسش هایی درباره امکان معرفت و چیستی معرفت است. پرسش هایی از این دست:
2-1-1-1. امکان معرفت
- به چه چیزی معرفت داری.
- آیا معرفتی که از راه مشاهده و آزمایش به دست می آید یکسره حدس و گمان است؟
- آیا با تفکر ناب مستقل از مشاهده و آزمایش می توان به یقین رسید؟
- آیا موضوعاتی است که خرد ما از فهمش ناتوان باشد و هیچگاه نتوان درباره آنها معرفتی یقینی داشت؟
- در چه شرایطی یک شخص به چیزی معرفت دارد؟
2-1-1-2. چیستی معرفت
- در چه شرایطی یک شخص به چیزی معرفت دارد.
- در چه شرایطی باور یک شخص به چیزی موجه است.
به عبارتی اصولاً معرفت شناسی شاخه ای از فلسفه است که با ماهیت دانش سر و کار دارد . معرفت شناسان تلاش می کنند به پرسش هایی نظیر دانش چیست؟ چه چیزی را می توانیم بدانیم؟ حدود دانش کدامند؟ دانستن یعنی چه؟ سرچشمه های دانش کدامند؟ پاسخ دهند. این پرسش ها از دوران یونان باستان و حتی پیش از آن مطرح بوده اند(هرگنهان والسون، 1993،نقل از خسروجردی).
اصطلاح معرفت شناختی در زبان انگلیسی نخستین بار توسط جیمز فردریک فرایر فیلسوف اسکاتلندی مورد استفاده قرار گرفت.
2-1-2. انگیزه معرفت شناسی
این که معرفت به راستی مسئله است، نکته ای نیست که بداهتش فوراً آشکار شود. به نظر آدمی عادی، ما یا چیزی را می دانیم یا نمی دانیم.
به سادگی ممکن است عقیده ای اختیار کنیم که دانسته های بعدی ما نادرستی آن را نمایان کند. در اینجا می توان گفت در اشتباه بوده ایم، اما پیش از آنکه دانسته باشیم عقیده ما اشتباه بوده است، می پنداشتیم که به آن واقعیت معرفت داشته ایم. روشن است که اگر بخواهیم واژه معرفت را درست بکار ببریم، زمانی از آن استفاده می کنیم که امکان خطا نباشد، اما از کجا بدانیم در خطا نیستیم؟
- شاید بپنداریم که سرچشمه معرفت شناسی، مشاهده جهان پیرامون است، یعنی تاثرات حسی منبع موثق اطلاعاتند.
- شاید بپنداریم که تنها شناخت ناشی از داده های حسی گرفتار محدودیت است و با منطق قیاسی و دانش ریاضی می توان به یقین رسید.
2 –1-3. تاریخچه معرفت شناسی
2-1-3-1. در دوره یونان باستان
در این دوره هر چند که معرفت شناسی به صورت علم مستقل مطرح نبود ولی مسئله«ارزش شناخت»که یکی از محوری ترین مباحث معرفت شناسی می باشد مورد توجه بوده است.
برخی مانند پارمنیدس الئایی به خاطر کشف خطای حواس، منکر نقش حواس در ادراکات شده و نقش عقل را برجسته کردند، در مقابل بعضی مثل هراکلیتوس بر فایده حواس تاکید داشت و نقش عقل را نادیده گرفت.
در قرن پنجم قبل از میلاد سوفسطائیان ظهور کردند که اساساً منکر واقعیت خارجی شدند.
بعد از آن «مسئله شناخت» بصورت جدی تر مطرح شد، و سقراط و افلاطون به مخالفت با سوفسطائیان پرداختند. بعد از این برهه سه مشرب فکری اصلی به توضیح آرا سقراط و افلاطون پرداختند:
-تجربه گرایان: معتقد بود ند«معرفت حسی» اساس معرفت بشری است و به همین خاطر اعتبار ریاضیات را انکار میکردند، زیرا مسائل آن با معرفت حسی قابل اثبات نبود.
- شک گرایان:موضوع معرفتشناختی دیوید هیوم راجع به جایگاه و شان عقل و خرد آدمی است که نگاه کاملاً تجربهگرایانه و ضد سنت عقلگرایی ارسطویی دارد.
- نو افلاطونیان: جنبه عرفانی داشت در حقیقت التقاطی بود از نظریات افلاطون و ارسطو و برای ادراک، سه مرحله قائل بودند که پس از این سه مرحله، نوبت به مرحله عالی یعنی شهود و متحد شدن با «احد» میرسید، آن مراحل عبارتند از: ادراک حسی، فهم، عقل.
-Plato
--Hemlen
-Hrng.han & Olsvn
-Parmenids Alyayy
-Heraclitus
- Sophism
-Socrates
-empiricism
-skepticism
-neo-Platonists