پايان نامه بررسي تاثير ناكامي در پرخاشگري دانش آموزان مقطع ابتدايي - دختر و پسر

دسته بندي : کالاهای دیجیتال » رشته روانشناسی و مشاوره (آموزش_و_پژوهش)
این پروپوزال در قالب فرمت word قابل ویرایش ، آماده پرینت و ارائه به عنوان پروژه پایانی میباشد

موضوع این تحقیق :

« بررسی تأثیر ناکامی در میزان پرخاشگری بین دانش آموزان دختر و پسر مقطع ابتدایی شهرستان قروه »

بنابر این با طرح سؤالات زیر مسئله این تحقیق را مطرح می سازیم :

۱-    آیا ناکامی در پرخاشگری تأثیر دارد ؟

۲-    آیا تأثیر ناکامی در پرخاشگری دختران و پسران دانش آموز یکسان است ؟

۳-    دختران دانش آموز در برابر عوامل ناکام کننده چه نوع واکنش پرخاشگرانه نشان می دهند ؟

۴-    پسران دانش آموز در برابر عوامل ناکام کننده چه نوع واکنش پرخاشگرانه نشان می دهند ؟

۵-  آیا عکس العمل های پرخاشگرانه دختران دانش آموز ، در برابر عوامل ناکام کننده برای دفاع از خود ، تسلط و بقای مانع ویا بقای نیاز است ؟

۶-  آیا عکس العمل های پرخاشگرانه پسران دانش آ”موز در برابر عوامل ناکام کننده برای دفاع از خود ، تسلط و بقای مانع ویا بقای نیاز است ؟

(پ) هدف تحقیق

هدف این تحقیق دارای دو جنبه بنیادی و کاربردی می باشد ، بنابراین با توجه به این هدف دو جنبه ، اهداف تحقیق مطرح می شود :

۱-) جنبه بنیادی : بررسی دیدگاه روانکاری و بخصوص نظریه زیگموند فروید در مورد ناکامی بعنوان عامل برانگیزنده پرخاشگری است .

« ناکام ماندن تلاشهای فرد برای دستیابی به هدف موجب پیدایش سائق پرخاشگری شده  و این نیز به نوبه خود رفتاری را  برای صدمه زدن به فرد به شی موجد ناکامی بر می انگیزد و بروز پرخاشگری باعث کاهش این سائق شده و در پاسخ به ناکامی پرخاشگری یک پاسخ غالب است .» (هلیگارد ، اتکینسون ۱۹۸۵).

۲) جنبه کاربردی : بررسی پرخاشگری دانش آموزان دختر و پسر مقطع ابتدایی و ناکامی بعنوان علتی برای آن که بدین منظور ، آزمون مصّور ناکامی روزتر وایگ در کودکان مقطع ابتدایی بکار می رود .

ارائه راهبردها وتوصیه هایی به اولیاء دانش آموزان در زمینه برخی  از علل رفتارهای پرخاشگرانه دانش آ”موزان و چگونگی مقابله و برخورد با آنها به منظور اصلاح رفتار آنان در جهت تخفیف رفتارهای پرخاشگرانه .

فهرست

فصل اول
سازمان اصلی گزارش
(الف ) مقدمه
(ب)طرح مسئله
موضوع این تحقیق :
« بررسی تأثیر ناکامی در میزان پرخاشگری بین دانش آموزان دختر و پسر مقطع ابتدایی شهرستان قروه »
(پ) هدف تحقیق
(ت ) فرضیه تحقیق
(ج) تعریف عملیاتی متغیرها و اصطلاحات :
پرخاشگری
پرخاشگری در حیوانات :
با رفتار پرخاشگرانه دیده می شود : خود داری مادران در برابر فرزندان ، بزرگتر ها در برابر کوچکترها و …
داده های فیزیولوژی درباره پرخاشگری :
دیدگاههای مختلف در مورد پرخاشگری :
نتیجه :
انواع عکس العملهای پرخاشگرانه:

فصل دوم :
ادبیات مربوط به تحقیق
پیشینه تحقیق
تحلیلی از تحقیق های پیشین
الف ) تحقیقات د رزمینه پرخاشگری :
از عوامل موثر در پرخاشگری می توان عوامل ذیل را نام برد .
ب ) تحقیقات در زمینه ناکامی :
علل پیدایش ناکامی :
– واکنشهای ناشی از ناکامی :
تدابیر موثر برای تحمل ناکامی :
ج) تحقیق در رابطه با آزمون روز نزوایگ :

فصل سوم
روش تحقیق
۱- جامعه :
۲- نمونه و نمونه گیری :
۳-طرح تحقیق :
۴-متغیرها
انواع پرخاشگری طبق تابلوی روزنزوایگ :
عوامل یازدهگانه ناکامی و پرخاشگری درآزمو ن روزنزوایگ :
۱- ثبات بیرونی پرخاش ( E)
2- ثبات درونی پرخاش (I)
3- ثبات در ناپرخاشگری (M)
4- تنبیه به سرزنش بیرونی ( E)
5- عامل ( E)معرف نوعی از تغیرات عامل( E است .
۶- تنبیه و سرزنش درونی (I)
7- عامل (I)معرف نوعی از تغییرات عامل (I)است
۸- بدون تنبیه و سرزنش (M)
9- مقاومت بیرونی (e)
10- مقاومت درونی (I)
11- بدو ن مقاومت (m)
شیوه و مفهوم اساسی تجزیه و تحلیل آزمون روزنزوایگ :
۶-روشهای آماری :
۱- محاسبه G.C.R تطابق باگروه :
۲- محاسبه نیمرخها :
۳- محاسبه انگاره ها : ( انگاره کلی کلاسیک )
۴- محاسبه گرایشها :

فصل پنج
« خلاصه و نتیجه گیری »
۱- بیان مجدد مسأله :
۲- توصیف روشهای بکار رفته :
۳- یافته های اصلی و نتیجه گیری :

نتیجه گیری کلی :
بر اساس نتایج تحقیق بعمل ‎آمده میتوان گفت : احتمالا متیغر مستقل ، در دانش آموزان پسر مقطع ابتدایی تاثیر چندانی نداشته است ، چون عکس العملهای پرخاشگرانه پسران گروه آزمایشی و گروه کنترل مشابه بوده است ولی متغیر مستقل در دانش آموزان دختر مقطع ابتدایی تاثیر داشته و عکس العملهای پرخاشگرانه آنها ( در گروه آزمایشی وگروه کنترل ) متفاوت بود .
۱- توصیه برای پژوهشهای بعدی :

پیشنهادات :
منابع

منابع

« منابع داخلی »

الف ) کتابها :

۱-  اتکنسیون رتیال و اتکنسیون ریچارد بس ، هلیگارد ، ارنست . ر ( ۱۹۸۵) در زمینه روانشناسی جلد اول ترجمه گروهی انتشارات رشد – چاپ دوم ۱۳۶۷ فصول (۱۰،۱۱) صفحات  ۵۹۰-۵۶۰

۲-  اتکنسیون رتیال واتکنسیون ریچارد بس ، و هلیگارد ارنست ر(۱۹۸۵) در زمینه روانشناسی جلد اول ترجمه گروهی انتشارات رشد – چاپ دوم ۱۳۶۷ فصول(۱۴) صفحات (۱۳۳-۱۳۷)

۳-  ارونسون الیور (۱۹۷۲) روانشناسی اجتماعی – ترجمه شکرکن حسین – انتشارات رشد – و چاپ سوم( ۱۳۶۶)فصل پنجم صفحات (۱۹۰-۱۶۰)

۴-    ادوارد – ج – مورثی – انگیزش هیجان – ترجمه براهنی محمد تقی – انتشارات چهر- صفحات (۱۲۶-۱۲۵)

۵-  بست ، جان (۱۹۷۷) – روششهای تحقیق در علوم تربیتی و رفتاری – ترجمه : شریفی حسن پاشا و طالقانی ، نرگس انتشارات رشد – چاپ دوم (۱۳۶۷) فصول (۱۰،۲،۱)

۶-    براهنی محمد تقی و همکاران – واژنامه رواشناسی و زمینه های وابسته – چاپ فرهنگ معاصر

۷-    دبس ، موریس – مراحل تربیت ترجمه کاردان علی محمد انتشارات دانشگاه تهران صفحات ۱۷۰ – ۴۷

فصل اول
(الف ) مقدمه
« به نام آنكه هر چه هست و نيست همه در گه قدرت اوست »
دلم مي خواست دنيا رنگ ديگر بود ، خدا با بنده هايش مهربانتر بود ، وز آن بيچاره مردم ياد مي فرمود ، دلم مي خواست خدا از بارگاه خويش ، زنجير گران مي آويخت ، تا بيچاره گان خداي را در پاي آن ديوار ، به درد خويش آگاه مي ساختند ، مگو اين آرزو خام است ، مگو روح بشر همواره سرگردان وناكام است اگر اين آسمان درهم نمي ريزد ، و گر اين كهكشان از هم نمي پاشد ، بيا تا ما :
فلك را سقف بشكافيم و طرحي نو در اندازيم    زشادي گل برافشانيم و مي در ساغر اندازيم «باباطاهر »
علاقه وافر به كودكان توجه به دنياي زيبا و شگرف آنان ، اهميت به خواسته ها و آرزوها و هدف هايشان و همچنين موانع و مشكلاتي كه سد راه اين خواسته ها بوده و باعث مي گردد برخي از اين فرشته هاي مهربان خشم آلود وعصيانگر و برخي غمناك ، گوشه گير و در خود فرو رفته باشند ، افزون بر آن ، عدم آگاهي والدين و مربيان درباره علل اين تغييرات رفتاري در كودكان و چگونگي مقابله و برخورد با آنان براي بر طرف نمودن و كاهش اينچنين رفتارهايي ، همه و همه ، محقق را بر آن داشت تا به تحقيق د رزمينه « بررسي تأثير ناكامي در ميزان پر خاشگري بين دانش آموزان دختر و پسر ( مقطع ابتدايي ) بپردازد . تا شايد به اين طريق بتوان گام كوچكي درجهت شناخت برخي از عوامل بر انگيزنده رفتارهاي پرخاشگرانه و ارائه راه حل ها و توصيه هايي د راين رابطه به والدين و مربيان ، بر داشت و راه را براي تحقيقات وسيع تر در آينده هموار نمود ».
مسلم است كه انجام اين تحقيقات راهنمايي انديشمندان و صاحبنظران و محققين گرامي را مي طلبد كه با بيان نقطه نظرهاي عالمانه خود ، كاستي ها را جبران نموده و معايب را برطرف نمايند . اميد است محقق را در پيمودن ره بي انتهاي علم راهبر باشيد . « انشاءالله»
با تشكر فراوان
(ب)طرح مسئله
موضوع اين تحقيق :
« بررسي تأثير ناكامي در ميزان پرخاشگري بين دانش آموزان دختر و پسر مقطع ابتدايي شهرستان قروه »
بنابر اين با طرح سؤالات زير مسئله اين تحقيق را مطرح مي سازيم :
1-    آيا ناكامي در پرخاشگري تأثير دارد ؟
2-    آيا تأثير ناكامي در پرخاشگري دختران و پسران دانش آموز يكسان است ؟
3-    دختران دانش آموز در برابر عوامل ناكام كننده چه نوع واكنش پرخاشگرانه نشان مي دهند ؟
4-    پسران دانش آموز در برابر عوامل ناكام كننده چه نوع واكنش پرخاشگرانه نشان مي دهند ؟
5- آيا عكس العمل هاي پرخاشگرانه دختران دانش آموز ، در برابر عوامل ناكام كننده براي دفاع از خود ، تسلط و بقاي مانع ويا بقاي نياز است ؟
6- آيا عكس العمل هاي پرخاشگرانه پسران دانش آ”موز در برابر عوامل ناكام كننده براي دفاع از خود ، تسلط و بقاي مانع ويا بقاي نياز است ؟
(پ) هدف تحقيق
هدف اين تحقيق داراي دو جنبه بنيادي و كاربردي مي باشد ، بنابراين با توجه به اين هدف دو جنبه ، اهداف تحقيق مطرح مي شود :
1-) جنبه بنيادي : بررسي ديدگاه روانكاري و بخصوص نظريه زيگموند فرويد در مورد ناكامي بعنوان عامل برانگيزنده پرخاشگري است .
« ناكام ماندن تلاشهاي فرد براي دستيابي به هدف موجب پيدايش سائق پرخاشگري شده و اين نيز به نوبه خود رفتاري را براي صدمه زدن به فرد به شي موجد ناكامي بر مي انگيزد و بروز پرخاشگري باعث كاهش اين سائق شده و در پاسخ به ناكامي پرخاشگري يك پاسخ غالب است .» (هليگارد ، اتكينسون 1985).
2) جنبه كاربردي : بررسي پرخاشگري دانش آموزان دختر و پسر مقطع ابتدايي و ناكامي بعنوان علتي براي آن كه بدين منظور ، آزمون مصّور ناكامي روزتر وايگ در كودكان مقطع ابتدايي بكار مي رود .
ارائه راهبردها وتوصيه هايي به اولياء دانش آموزان در زمينه برخي از علل رفتارهاي پرخاشگرانه دانش آموزان و چگونگي مقابله و برخورد با آنها به منظور اصلاح رفتار آنان در جهت تخفيف رفتارهاي پرخاشگرانه .


(ت ) فرضيه تحقيق
با توجه به اينكه : ناكامي به عنوان يكي از عوامل بر انگيزنده پرخاشگري ، موجب عكس العملهاي پرخاشگرانه متفاوت در بين دختران و پسران دانش آموز مقطع ابتدايي مي شود . چند فرضيه به ترتيب زير مورد بررسي قرار مي گيرد :
1)     عوامل ناكام كننده در دختران دانش آ‎موز مقطع ابتدايي ، باعث بروز عكس العملهاي پرخاشگرانه دروني مي شود .
2)     عكس العمل هاي پرخاشگرانه دختران دانش آموز مقطع ابتدايي در جهت تسلط و بقاي مانع است .
3)     عوامل ناكام كننده در پسران دانش آموز مقطع ابتدايي ، باعث بروز عكس العمل هاي پرخاشگرانه بيروني مي شود .
4)     عكس العمل هاي پرخاشگرانه در پسران دانش آموز مقطع ابتدايي ، در جهت دفاع از خود مي باشد .
(ج) تعريف عملياتي متغيرها و اصطلاحات :
[1]– جاندار درمواقع برخورد با موانع كم و بيش عبور ناپذير دارا مي باشد موانعي كه دروني و بيروني هستند و سّد راه ارضاي نيازها مي شوند « لاگاش » : حالتي است كه موجود زنده ناكامي
-    هنگامي كه راه دستيابي به يك هدف خواستني بسته مي شود يا دستيابي به آ‎ن به تأخير مي افتد ناكامي روي مي دهد ، سدهاي گوناگوني چه دروني و بروني بر سر راه كوشش هاي فرد براي دستيابي به هدف قرار مي گيرد ، در محيط فيزيكي سدهايي وجود دارد مانند راهبندان خيابانها ، صفهاي طولاني براي خريد از فروشگاهها ، خشكساليهاي كه محصولات كشاورزي را از بين مي برد و سرو صدا كه راه بر تمركز فكر را مي بندد ، سدهاي محيط اجتماعي به صورت محدوديتهاي است كه مردم به آدمي تحميل مي كنند ، از امر ونهي پدر و مادر گرفته تامسائل گسترده تر تبعيض نژادي يا جنسيتي ، همه در زمره همين محدوديت هاست .
گاه چيزي كه مانع دستيابي آدمي به هدف و خشنود شدن وي مي شود از كم و كاستيهاي خودش سرچشمه مي گيرد ، معلوميت هاي جسماني ، نداشتن برخي از توانائيها و يا خويشتن داري ناكامي نيز ممكن است آدمي را از رسيدن به هدف باز دارند واگر كسي هدفهايي براي خود انتخاب كند كه فراتر از تواناييهاي او باشد ، متحملاً دچار ناكامي خواهد شد .
-    به طور كلي ناكامي چيزي است بيشتر از يك محدوديت و يا باز داشتن ساده از كاري كه مورد درخواست است . د ركودك ناكامي عكس العملي است به امتناع محيط از آنچه كه از او خواسته است و به آن ارزشي شخصي وواقعي داده است و در بزرگسال عكس العمل فرد است در مقابل حقي كه براي خود قائل است و از آن محروم شده است ، توضيحات فوق روشن مي سازد كه رابطه معيني ميان مكانيسم دروني ناكامي و آنچه كه در فرد به ويژه كودك در موقعيت هاي شكست زندگي عادي اتفاق مي افتد ،وجود دارد «هسنارد[3] 1969»[2] 1975 و لافن
-    عوامل ناكام كننده مي تواند غايب يا حاضر باشد ،عوامل حاضر مي تواند فعال يا غير فعال باشد و در هر يك از دو حال يا دروني است يا بيروني است .
-         مفهوم ناكامي در نظريه و ازمون روز نزوايگ [4]با سه مفهوم «فشار رواني[5] » «مانع[6] » و «نياز[7] »در اميخته و مربوط است :
الف ) « فشار رواني » موقعيتي است كه مانع بر آورده شدن نياز فرد است ، دو نوع فشار رواني وجود دارد : فعال و غير فعال ، كه هر كدام از اين نوع فشار هاي رواني ، دروني يا بيروني هستند .
-    فشار رواني فعال دروني : تعارض هاي است كه در روانكاري بررسي شده و در نتيجه برخورد دو نياز با كشش مساوي حاصل مي شود .
-         فشار رواني فعال بيروني : عملا مانع دستيابي فرد به هدف مي شود ، مانند پليسي كه راه را بسته باشد .
-    فشار رواني غير فعال دروني : ناتواني فرد را نشان مي دهد ، آنطور كه در روانشناسي آدلر مطرح است فرد در مقابل مانع احساس كهتري مي كند .
-         فشار رواني غير فعال بيروني : فرد وسيله براي عبور از مانع را ندارد مانند در بسته و نبودن كيلد براي باز كردن آ‎ن .
ب) نياز: روز نزدايك اصطلاح « نياز» را در مفهوم وسيعي به كار مي برد و آن را به دو دسته تقسيم مي كند :
1- نيازهاي اورگانيم به دفاع : اين نيازها براي حفظ اورگانيم در ضايعات و بهم خوردن و مشوش شدن ساخت و كنش هاي اورگانيم به كار مي رود .
2-    نيازهايي كه در زندگي روزانه پيش مي آيد : مثل نياز به مورد تائيد قرار گرفتن ، آزاد بودن و ..
ج) مانع : كرامر [8](1985) مي گويد : مفهوم « مانع » به معني عوامل باز دارنده واقعيت دادن به ناكامي ، به اندازه مفهوم ناكامي اهميت دارد .
مانع هر دو نوع دروني و بيروني است ،
1- مانع دروني : مثلا اگر كشش حاصل از « نهاد [9]» با « من برتر[10] » د رتعارض قرار گيرد مانع دروني در برابر ارضاء برخي از نيازها بوجود مي آورد .
2- مانع بيروني : طبيعتا شخصي و فردي است ، زيرا براي آنكه يك محرك بصورت نمودي از مانع جلوه كند بايستي آن محرك بوسيله فرد مشخص ، انتخاب و به عنوان مانع تفسير شود ، بدين ترتيب محرك خارجي بهانه اي است كه اورگانيم پيش گرفته است تا خود را در شرايط ناكامي قرار دهد . فرد به تعبير و تفصير عوامل عيني دنياي خارج مي پردازد و به آن عوامل صفات نا مطبوع نسبت مي دهد ، كيفيت موانع بيروني نسبي است و وابسته به جريانهاي « دروني » فرد است و تابع برونفكنيهاي از دنياي شخصي هر فرد است كه تحت تأثير زندگي اجتماعي حاصل مي شود ، چنان است كه گويي مانع هر چه باشد دروني است .
و با توجه به آنچه در مورد ناكامي ، مانع ، نياز، استرس گفته شد ، مي توان به نتايج زير رسيد :
الف – ناكامي عكس العملي است در برابر امتناعي كه در پذيرفته شدن ارزشها خواه به وسيله عوامل دروني و خواه به وسيله عوامل بيروني ، در فرد بروز مي كند .
ب – مانع ، خواه دروني ، خواه بيروني باشد ، عامل امتناعي است كه فرد به آن ارزش داده است .
ج- نياز همان ارزشي است كه از طرف فرد به عوامل داخلي يا خارجي نسبت داده شده است .
د- استرس نحوه هستي داشتن فرد است در حضور عوامل امتناعي ارزش داده شده و بيروني ويا دروني .
پرخاشگري [11]:
-    از عوامل انفعالي وجود انسان به هر گونه اي نهفته است كه هنگام بروز در پرده اي از پوشش هاي دفاعي پيچيده شده است و به صورت بخشي از نيروي آمده براي عمل و فعاليت ظاهر مي گردد .
-    پرخاشگري معمولا به رفتار ي اطلاق مي شود كه قصد از آن صدمه رساندن ( جسماني يا زباني ) به فرد ديگري يا نابود كردن امكانات مادي آ‎نها است . واژه اصلي در اين تعريف قصد است ، يعني اگر شخصي تصادفاً پاي كسي را لگد كند و فوراً عذر خواهي كند ، احتمال نمي رود كه بر چسب رفتار پرخاشگرانه بر آن زده شود ، ولي اگر همين عمل با قصد و نيت آزار رساندن همراه باشد ، مسلما موجب عصبانيت خواهد شد . وبا وجود اين حتي اعمال عمدي پرخاشگرانه ممكن است هدفي غير از صدمه رساندن داشته باشد . مثل قدرت ، ثروت ، مقام ، و غيره… در پرخاشگري وسيله اي ، هدف بدست آوردن پاداش است نه صدمه زدن به ديگران مثل جنگيدن براي دفاع ازخود ، حمله به فرد ديگر هنگام دستبرد ، و از اين قبيل .
-    رفتار پرخاشگرانه در كودكان : پرخاشگري را مي توان يك حالت گذرا ويك بخش از رشد و تحول فرد دانست . روانكاوي براي اولين بار به پرخاشگري به صورت يك پديده قابل بررسي توجه كرد . استفاده از اصطلاحاتي مانند « نيروي پرخاش [12]» « نيروي تخريب[13] » و بالاخره « نيروي مرگ[14] » درهمين راستا بوده است . فرويد درنظريه هاي اول خود ، اين نيروها را مقابل يكديگر قرار مي داد ، مثلا از نيروي حفظ حيات و نيروي جنسي نام مي برد ، اما بعدها ميان « نيروهاي من » [15] . و نيروي هاي جنسي تفاوت قائل شد .
نيروي مرگ گرايش بنيادي موجودات زنده به انحلال اورگانيسم خود را نشان مي دهد . بدين ترتيب ، نيروههاي مرگ و زندگي در چهار چوب نيروههاي متضاد قرار مي گيرند .
ملاني كلاين [16]به تبعيت از آبراهام [17] نياز به گاز گرفتن و با دهان پاره كردن را در كودكان واجد اهميت مي داند به ويژه در مرحله دهاني ، : وقتي كودك از مكيدن شير در پستان مادر ناكام مي شود ،
دچار اوهام پرخاشگرانه مي گردد و مي خواهد مادر را دندان بكند و پاره كند و پستان را گاز مي گيرد .
نيروي اوهام [18]تخريب كننده معادل نيروي سائقه مرگ است و از خصوصيات آن ، كودك احساس مي كند كه آنچه مي خواسته در اوهامش واقعاً اتفاق افتاده است ، به عبارت ديگر او احساس مي كند ، موضوع نيروي تخريب (پستان مادر ) خود را متلاشي كرده ويا در حال متلاشي كردن آن است .
كودك با اوهام پرخاشگرانه ( پاره كردن و گاز گرفتن ) مادر خود را رنج مي دهد ، در همان حال با گسترش اوهام به جمع آوري و باز سازي جسم متلاشي شده مي پردازد ، ترسي كه از احساس متلاشي كردن مادر ايجاد مي شود كاملا از بين نمي رود ملاني كلاين معتقد است سائقه مرگ و زندگي را بايد به عواملي كه مبناي پوياييهاي رواني هستند بيفزاييم . گرايشهاي تخريب به صورت وسيع و همه جانبه باليبيد و وابستگي دارند ، ميان پرخاشگري و سائقه مرگ تأثير وتأثر دوراني وجود دارد . سائقه تخريب موجب پرخاشگري مي شود و پرخاشگري دلهره را بوجود مي آورد و دلهره پرخاشگري را تقويت مي كند . اما اين دور باطل با تقويت شدن ليبيد و شكسته مي شود : سائقه عليه سائقه مرگ بكار مي افتد و بدين وسيله زندگي حفظ مي شود و ادامه مي يابد . ملاني كلاين معتقد است كه همين امر شكوفايي جنسي كودك را موجب مي شود . ( هليگارد و اتكينسون 1985).
هايمن [19] معتقد است كه ناكامي نيازهاي بدني راه دشمني با موضوعات مادي را هموار مي كند ، پيدايش كينه هاي اوليه به همان اندازه وابسته به احساس هاي بدني است كه محبت هاي اوليه .
( هارتمن ، كريس و لوونستن [20]هر سه نفر دو گانگي ليبيد و ونيروي تخريب را مي پذيرند ، اما از بحث زيست شناسي درباره نيروي مرگ و نيروي زندگي خود داري مي كنند و با مفهوم قديمي پرخاشگري كه مطابق آ”ن هدف پرخاش تخريب موضوع پرخاشگري است مخالفت مي كنند و نشان مي دهند كه پرخاشگري به چهار فرآيند تازه تغيير مي كند : 1- جابجايي 2- والا گرايي 3- محدود شدن هدف ها 4- تداخل پيدا كردن باليبيد و آنها اهميت والاگرايي را بيشتر مي دانند ، زيرا والاگرايي نيروي پر خاشگري را تبديل به نيرويي مي سازد كه در اختيار « من » قرار مي گيرد و مانند يك اصل موضوعه مي پذيرند كه ثبات روابط عاطفي يا موضوعات از يك طرف به توانايي فرد در تحمل ناكامي وابسته است واز طرف ديگر به والاگرايي و پرخاشگري مربوط مي شود . ( پرخاشگري و ناكامي ص 27 ) .
سرج لوبوويسي [21]با مطالعه پرخاشگري در كودكان مي پذيرد كه تظاهرات پرخاشگري در كودكان يكسان يكنواخت ودرحال تحول است . پرخاشگريها هم عكس العمل كودك در برابر شرايط محيط خارجي و عيني است و هم عكس العملي است در برابر تصوراتي كه رفته ، رفته دروني شده اند ، اين تصورات با شروع زندگي فرد در نتيجه روابط او با اشياء و جهان خارج متمايز گشته اند .همچنانكه لوبوويسي مي گويد ، به دشواري مي توان مجموعه رفتارها و سلوك فرد را تحت عنوان پرخاشگري مشخص كرد . زيرا پرخاشگري را مي توان به تمام رفتارهاي غريزي فرد منتصب ساخت در واقع كودك مي تواند در خوردن ، خوابيدن ، حركت كردن ، يا كنترل كردن ماهيچه هاي ادرار و مدفوع خود پرخاشگرانه باشد ويا بعدها در دوره كودكستان و دبستان خشم خود را به صورت هاي شديد و ملايم به شكل امتناع كردن ، مقابله نمودن ، منكر شدن در زمينه هاي اجتماعي در رفتارهاي خشن ، تخريب و لجبازي نشان بدهد ، اين توصيف و تبين رفتار كودكان ناسازگار است و تنها شامل تظاهراتي بيروني ، پرخاشگري مي گردد .
پرخاشگري را در كودكان عاقل ، خويشتن دار و مضطرب نيز مي توان يافت ، لوبوويسي در مورد كودكان مضطرب مي گويد : پرخاشگري در اضطراب نقشي بعهده نمي گيرد . و برعكس اضطراب مي تواند در كودك نحوه اي از بيان پرخاشگري باشد . از طرفي ديده مي شود كه جوانان بسيار ناسازگار غالبا نا آرام و پرخاشگر بوده اند كه در جريان بلوغ كنترل شده اند . از نظر لوبوويسي رفتار پرخاشگرانه زاييده كودك به تنهايي نيست بلكه د رتغييرات روابط كودك و مادر پيدا مي شود : از يك طرف برونفكني هاي كودك بر مادر واز طرف ديگر نتايج پاسخهاي مادر به اين برونفكني هاي پرخاشگرانه را بايد مورد توجه قرار داد .
-    تحقيقات تيره شناسان ، اهميت تاثير محيط اطراف فرد را در بروز رفتار پرخاشگرانه نشان داده است . آنها نه تنها پرخاشگرانه را در كودكان نفي نمي كنند بلكه معلوم مي سازند كه رفتارهاي پرخاشگرانه تابع صورت هاي ويژه اي از ساخت شخصيت فرد مي باشد .
پرخاشگري در حيوانات :
پرخاشگري در حيوانات براي دفاع از قلمرو و يا حفظ مقام و نقش طبقاتي دردرون يك گروه اتفاق مي افتد . دارا بودن يك قلمرو موجب بروز رفتار پرخاشگرانه ميشود واگر حيوان ا زقلمرو خود دور شود پرخاشگري نيز كاهش مي يابد .
همچنين پرخاشگري واقعي ميان يك تيره از حيوانات براي تصاحب قلمرو و يا ماده ها براي دفاع از آ”شيانه ، غذا ، يا گروهي از حيوانات همنوع بروز مي كند ، در حيوانات « خود داري » همراه با رفتار پرخاشگرانه ديده مي شود : خود داري مادران در برابر فرزندان ، بزرگتر ها در برابر كوچكترها و …
داده هاي فيزيولوژي درباره پرخاشگري :
كارلي [22] مي نويسد : فيزيولوژيستها درباره چيزي بنام « غريزه پرخاشگري » مطالعه نمي كنند ، بلكه سلوكهاي پرخاشگرانه را بررسي مي نمايند .
آمادگيهاي فيزيولوژيكي مي تواند در حيوان عكس العملهاي شبه عاطفي با تظاهرات هيجاني ايجاد كند ، اين عكس العمل ها در حالتي كه كرتكس صدمه ديده شود دوام بيشتري دارد ، پذيرفته شده كه منطقه قدامي هيپوتالاموس براي ايجاد چنين پديده اي ضروري است . بحرانهاي هيجاني شبه خشم[23] در حيواناتي كه مخ آنها برداشته شده باشد ديده نمي شود . تحريك الكتريكي منطقه قدامي هيپوتالاموس در حيوانات سالم تظاهرات شبه عاطفي ، مشابه آنچه كه در حيوان عاري از كرتكس ديده شده بوجود مي آورد .
كارلي ،دخالت هيپوتالاموس در رفتار پر خاشگرانه و (عادت شده )را مي پذيرد . اما مي گويد ورود آن رفتار ئر ساخت رواني و يا بكارگيري آن در يك حادثه وابسته به سيستم لمبيك است .
هسته هاي دروني هيپوتالاموس نقش بازدارنده در رفتار پرخاشگرانه را دارد . پرخاشگري پديده اي اجتماعي است .بررسي آن در افراد به تنهايي با مشگلاتي همراه است و نمي تواند اطلاع درستي بدست دهد .تعبير و تفسير جامعه شناسي يا مردم شناسي رفتار پرخاشگرانهع به تنهايي نتيجه اي دو پهلو و غير قابل اطمينان خواهد داشت ،تجربه نشان داده بدون تعارض هاي اجتماعي ،با تحريك التريكي مغز مي توان تغيراتي در چهره ،حركات بد ن ايجاد كرد ،معادل آنچه تعارضات
اجتماعي بوجود مي آورد .
پژوهشگراني مانند دلگادو [24]–در انسان قسمت پهن بخش پيشين پيشاني [25]و بخشي ا زقسمت بالايي آن موجب كاهش پرخاشگري مي شود ، اعمال جراحي كه در قسمت هايي از تالاموس ، پيشاني ، هيپوتالاموس . قسمت زيرين مغز انجام شده است با كاهش عكس العملهاي پرخاشگرانه در انسان همراه بوده است . در منطقه زيرين كرتكس و لمبيك نقاطي را پيدا كرده اند كه تقويت كننده پرخاشگري هستند و نقاط ديگري يافته اند كه موجب كاهش و حذف پرخاشگري مي شود .
درسال 1966 سانو [26]و عده اي ديگر از جراحان ژاپني ، براي كنترل رفتار حمله و پرخاش دركودكاني كه ناراحتي مغزي داشتند قسمت عقب هيپوتالاموس را به مقدار كمي برداشتند و ملاحظه كردند كه عمل جراحي آنان مفيد بود وهمين عمل در منطقه مياني هيپوتالاموس نيز مفيد بود .
-    برونسون [27]نقش هورمونها را د ر فيزيولوژي پرخاشگري بررسي كرده است و نشان مي دهد كه تراشحات تستوسترون در رفتار جنگجويانه به افراد بزرگ سال مؤثر است .. نبرد كردن در تمام ترشحات غده داخلي تغير ايجاد مي كند .
-اثر داروها نيز در ايجادرفتار پرخاشگرانه مؤثر است ، مصرف آمفتامينها با ساير داروها در حيوانات جونده ايجاد خشم شديد مي كند ولي دوام ندارد . يا مشخصات رفتار پرخاشگرانه حيوانات را در بر نمي گيرد ، مصرف كلر و دپازپوزين موجب تقليل پرخاشگري مي شود ( پرخاشگري وناكامي ص 13)
-    به طور كلي در افراد بهنجار تعداد دفعاتي كه در آنها رفتار پرخاشگرانه تجلي مي كند و صورتهايي كه اين رفتار به خود مي گيرد . و موقعيت هايي كه در آن بروز مي كند همه تا حدود زيادي تابع يادگيري و تاثيرات اجتماعي است .
ديدگاههاي مختلف در مورد پرخاشگري :
1- پرخاشگري به عنوان يك سائق : فرويد پرخاشگري را به عنوان يك غريزه اساسي مي نگريست نيروي غرايز مرگ ، در درون جاندار انباشته مي شود و سرانجام به حدي مي رسد كه بايد تخليه شود ، خواه روبه بيرون وبه شكل پرخاشگري آشكار و خواه روبه درو و به صورت اعمال خود تخريبي ، اعتماد به وجود سائق پرخاشگري بسيار رواج دارد ، زيرا خشونت را معمولا نوعي رفتار غير منطقي ، ناگهاني و انفجاري تلقي مي كنند ، چنانچه گويي نوعي نيروي پرخاشگري انباشته شده است و بايد مفري پيدا كند ، نحوه انعكاس جنايات در جرايد ، تلويزيون نيز معمولا مشوق چنين ديدگاهي است .
2- پرخاشگري بعنوان يك پاسخ آموخته شده : بر اساس نظريه يادگيري اجتماعي ، پرخاشگري هيچ فرقي با پاسخهاي آموخته شده ندارد و پرخاشگري مي تواند از طريق مشاهده يا تقليد ، آ”موخته شود ( مشاهده رفتار ديگران ، تقليد از رفتارها ي پرخاشگرانه ) و هر چه بيشتر تقويت شود احتمال وقوع آن بيشتر است . بندورا[28] در آزمايشهاي كه انجام داد نشان مي دهد كه تقليد كردن عامل مهمي در مدلهاي پرخاشگري كودكان است . او شباهت قابل توجه رفتار كودكانه و رفتار والدين آنها را مورد تاكيد قرار مي دهد .
نتيجه :
پرخاشگري به عنوان يك فعاليت دفاعي در وجود انسان سازمان ويژه اي براي چگونگي بروز پيدا مي كند ، اين سازمان با تغييرات بيوشيميايي و هورموني فعال مي شود . عوامل اجتماعي موجب تغيير و جهت دادن به پرخاشگري مي گردند و پرخاشگري درفرد مي تواند با والاگرايي همراه باشد و به صورتي مفيد در آيد .
مزلو[29]مي نويسد : در انواع حيوانات پرخاشگري به طور فطري برا ي دفاع است . اما در انسان فطري نيست ، بلكه حاصل اختلال در سازمان نيروهاي بي اختياري است كه به دو عوامل دروني و بيروني فرد و همچنين به كمبود فرهنگ و قدرت كنترل او وابسته است .
بندر[30]معتقد است : كودك در انتظار آن است كه بزرگتري او را در برابر حملات خصمانه محافظت كنند و مي خواهد با او صحبت نمايند . غذا بدهند و لباس بپوشانند . درمقابل مزلو معتقد است كه پرخاشگري به منزله پاسخ به ناكاميهاي مانند گرسنگي ، كمبود عاطفي ، كمبود ارتباط با ديگران ، ضعف ارضاء جنسي و پذيرفته نشدن از طرف ديگران است . اگر پرخاشگري را به صورت واكنشي د رنظر بگيريم مي پذيريم كه پرخاشگري عكس العملي در برابر اعمال پرخاش ديگران است و وابسته به تربيت خانوادگي و كمبود هاي عاطفي است . (روف كاربالو)[31]
انواع عكس العملهاي پرخاشگرانه:
1-پرخاشگري مستقيم :مستقما به شخص يا شي كه موجد پرخاشگري است نشان داده ميشود .
2-پرخاشگري غير مستقيم (جابجا شده ):چون شخصي نمي تواند پرخاشگري خود را به صورت مستقيم به عامل موجد پرخاشگري نشان بدهد ،آْنرا به فرد يا شي ديگري انتقال مي دهد و موضوع پرخاشگري را جابجا مي كند ،مثلا معلمي ازدست همسرش عصباني است ، خشم خود را با فرياد زدن بر سر دانش آموزان نشان مي دهد چون قادر نيست به همسرش خشمگين شده و يا فرياد بزند . و يا كودكي كه از دست والدينش عصباني است چون نمي تواند با آنها با پرخاش واكنش نشان بدهد ، اسباب بازيهاي خودش را خراب كرده ويا مي شكند .
3-    پرخاشگري دروني : كه در آن ضربات خشم متوجه خود فرد است كه در اين نوع « دلهره [32]» تسلط دارد مثل خود كشي .
4- پرخاشگري بيروني : كه ضربات خود را به بيرون و محيط وارد مي كند و در رابطه فرد با محيط به شكل تقليدي .، اجتماعي و تكامل يافته تر بروز مي كند مثل آدم كشي .
5- پرخاشگري نسبت به خود : پرخاشگري نسبت به خود به صورت خود آزاري اوليه مثل خود را گاز گرفتن ، چنگ زدن ، .. خود آزاري ثانويه و هدايت شده مثل كوبيدن سر به ديوار ، نرده ، … كه موجب زخمهاي خطرناك مي شود و آنافرويد [33]نشان داد كه : پرخاشگري ثانويه در كودكاني كه در مؤسسه نگهداري كودك هستند بيشتر است . همچنين در كودكان عقب مانده و روانپريش اهميت زيادتري دارد . رفتارهاي خود آزاري ثانويه جزء اختلالات كم و بيش دائمي هستند و غالبا به حد افراطي مي رسند و به منزله بروز خشم براي تخريب خود است . كودك نسبت به رفتار خود بي تفاوت است ولي ناظرين دستخوش ترس و وحشت مي شوند . در خود آزاري اوليه ، رفتارهاي كه از كودك سر مي زند ، از عوامل عادي و سرشتي شخصيت است يعني وسيله اي است براي سازگاري ، اكتشاف ، سازماندهي و خود كامجويي او .


فصل دوم :
ادبيات مربوط به تحقيق
پيشينه تحقيق
تحليلي از تحقيق هاي پيشين
1)     چكيده برخي از تحقيقاتي كه در زمينه « پرخاشگري » « ناكامي » « آزمون روزنزوايگ » در كشورهاي ديگر انجام گرفته است .
الف ) تحققات در زمينه پرخاشگري
1- ( فرويد 1900[34] ) درزمينه سائق هاي غريزي معتقد بود كه همه رفتارهاي ا زدو دسته غرايز متضاد نشات مي گيرد « غريزه هاي زندگي [35]» كه به زندگي و رشد انسان نيرو مي بخشد . و « غريزه هاي مرگ [36]» كه انسان را به سوي نابودي سوق مي دهد، كار مايه غريزه زندگي شهوت زيست – مايه [37]است ، كه عمدتاً بر فعاليت هاي جنسي متمركز است . غريزه هاي مرگ مي تواند به شكل خود كشي و ديگر رفتارهاي خود ويران گر متوجه درون شوند . و يا به صورت پرخاشگري به ديگران به سوي بيرون متوجه گردند . بنابراين ميل جنسي و پرخاشگري دو انگيزه اساسي رفتار آدمي است .
( هليگارد و اتكينسون 1985).
2- آزمايشات ( ايرنا س ايبل ابيس فلدت[38] 1963)در زمينه غريزه پرخاشگري نشان داد كه موشهايي كه د رانزوا بزرگ شده اند ( بدين معني كه هيچگونه تجربه اي در جنگيدن باموشهاي ديگر نداشتند ) به موش ديگري كه به قفس آنها وارد شده حمله مي كنند ، بعلاوه موش منزوي همان نحوه تحديد و حمله موشهاي مجرب را بكار مي برد ، بدين ترتيب با اينكه رفتار پرخاشگرانه مي تواند در اثر تجربه اصلاح و متعادل شود ولي تحقيقات نشان مي دهد كه ظاهراً نيازي به آ‎موختن پرخاشگري نيست .
3- تحقيقات ( زيلمن ، كچر ، ميلاد وسكي )[39] د رزمينه سبب هاي انگيزشي در پرخاشگري نشان داد كه حتي تحريكي كه ناشي از محرك نامطبوع نباشد درصورت وجود محركهاي پرخاش انگيز ممكن است پرخاشگري را افزايش دهد . در اين تحقيق افراديكه در نتيجه ورزشهاي تلاش انگيز برانگيخته شده بودند ، پرخاشگري بيشتري عليه كسي كه قبلا آنان را عصباني كرده بود نشان دادند و پرخاشگرتر از كساني بودند كه چنين تمرينهايي نداشتند ، اما در پي آ‎ن فعاليتهاي سخت پرخاشگري عليه آن كسي كه آنان را عصباني نكرده بود افزايش نيافت .
4- تحقيقات ( آلبرت بندورا1973)[40] د رزمينه مشاهده رفتار پرخاشگرانه نشان داد كه ، تماشاي سرمشقهاي پرخاشگرانه ( چه بصورت زنده و چه در فيلم ) درمقايسه با تماشاي سرمشقهاي ناپرخاشگر يا نداشتن سرمشق موجب افزايش رفتار پرخاشگرانه دركودكان مي شود . ديدن سرمشق زنده به تقليد اعمال پرخاشگرانه خاص تري منجر مي شود ، د رحاليكه مشاهده سرمشقهاي فيلمي ( خواه زندگي حقيقي وخواه فيلم كارتون ) انواع گوناگون پاسخهاي پرخاشگرانه را سبب مي شود .
اگر نمونه پرخاشگرانه براي رفتار پرخاشگرانه اش پاداش داده شود ، كودكاني كه شاهد رفتار سرمشق پرخاشگر هستند بيشتر پرخاشگر مي شوند ، تا آنهايي كه شاهد سرمشق پرخاشگري باشند كه براي پرخاشگري خود تنبيه مي شود .
5- تحقيقات ( كنراد لورنز 1966)[41]در زمينه ضرورت پرخاشگري نشان داد كه پرخاشگري بخشي لازم از سازمان صيانت ذات حشرات است . براساس مشاهداتي كه او از رفتار حيوانات داشته پرخاشگري را از نظر تكامل داراي اهميت فوق العاده مي داند . چون به حيوانات جوان امكان مي دهد كه قويترين وخردمندترين والدين را داشته و گروه را قادر مي سازد تا بهترين رهبر را داشته باشند .
6- تحقيقات ( جين و كوانتي 1977)[42]در زمينه پرخاشگري به عنوان پالايش [43]نشان داد كه : بررسي بر روي كودكان و شركت دادن آنها در فعاليتهاي پرخاشگرانه ، يا رفتار پرخاشگرانه را افزايش مي دهد و يا بجاي كاهش پرخاشگرانه آن را در همان سطح نگه مي دارد . در آزمايش هاي كه با بزرگسلان انجام گرفته ، همان نتايج به دست آمده است در يك مورد وقتي فرصت هاي مكرر براي وارد كردن ضربه برقي به فرد ديگري ( فردي كه نمي تواند تلافي كند ) داده شده دانشجويان بتدريج بيشتر تنبيه گر شدند ، بعلاوه در جملات بعدي افراد خشمگين حتي بيشتر از افراد كه خشمگين نبودند تنبيه گري نشان دادند . اگر پرخاشگري نقش پالايشي داشت ، سائق پرخاشگري افراد خشمگين مي بايستي با اعمال پرخاشگرانه كاهش يابد و مي بايستي هر چه بيشتر پرخاشگري نمايان شود تنبيه گري كمتري گردد . ( اگر پرخاشگري اثر پالايشي داشت تجلي آن مي بايست از شدت احساسهاي پرخاشگرانه بكاهد . )
7- تحقيقات ( كلاين ، كرافت و كورير 1973)[44]د ر زمينه كاهش حساسيت نسبت به پرخاشگري ، مشخص كرد ، تماشاي خشونت موجب برانگيختگي هيجاني در كودكان مي شود ، اما با تكرار آن ازشدت واكنشهاي فيزيولوژيكي كاسته مي شود . وقتي فيلم يك مسابقه خشن مشت بازي براي پسران پنج تا دوازده سال نمايش داده شد ، گروهي از آنان كه در گذشته زياد تلويزيون تماشا كرده بودند ، بر انگيختگي بسيار كمتري نشان دادند ( بر اساس اندازه گيري پاسخ گالوانيكي پوست ) تا گروهي كه به طور متوسط فقط چهار ساعت در هفته تلويزيون تماشا كرده بودند .
8- تحقيقات ( بركووتيز 1971)[45] در زمينه پالايش رواني پرخاشگري نشان داد كه ، فعاليتهاي بدني فراوان پرخاشگري را كاهش مي دهند .
9- تحقيقات (سيمور فشباخ 1955)[46]در زمينه كاهش پرخاشگري بصورت پرخاشگري خيالي نشان داد كه : اگر پرخاشگري به صورت خيالي نشان داده شود . مقداري از نيروي پرخاشگري راكاهش داده و به ديگران آسيبي نمي رساند ، در تحقيقات خود از سه گروه دانشجويان ، دانشگاه استفاده كرد ، گروه اول دانشجوياني بودند كه استاد به آ‎نها توهين كرده بود اين گروه فرصت داشتند كه داستان كوتاهي در مورد پرخاشگري بنويسند ، گروه دوم استاد به آنان توهين كرده بود ، ولي فرصتي براي نوشتن داستان در مورد پرخاشگري به آنان داده نشده ، گروه سوم بدون توهين استاد بودند ، نتايج تحقيق نشان داد كه گروه اول از گروه دوم پرخاشگري كمتري داشتند ولي هر دو گروه در مقايسه با گروه سوم پرخاشگري بيشتري داشتند .
10-( شنتوب وسولراك [47] 1961) نشان دادند كه پا زدن شير خوارها ، پرتاب كردن اشياء و زدن ديگران ، جانشين تخليه هاي رواني – حركتي اوليه مي شود و جنبه خود انگيزي ندارد .
شير خوارگان دختر و پسر با پيشرفت سن پاي مي زنند ، اينكار در (42 درصد ) كودكان چهار ساله قابل مشاهده است . منحني تحولات پرخاشگري نسبت به ديگران از دوازده ماهگي به سرعت رشد مي كند واز چهار سالگي به ( 52 درصد ) مي رسد . در پسران تظاهرات پرخاشگرانه بيشتر از دختران است . پرخاشگري نسبت به ديگران در چهار چوب تخليه رواني – حركتي موقعي ظاهر مي شود كه جستجو گري نسبت به بدن خود ولذت بردن از خود ترك شده است . در اين حال سازمان يافته تر وبا تحول بيشتر به صورت رفتارهاي هدايت شده و به سوي ديگران و نسبت به دنياي خارج بروز مي كند .
11-(والترز [48] 1975) رفتارهاي انفعالي و رفتار پرخاشگرانه را در خرد سالان تحريك و تشديد كردند و مورد بررسي قرار داد ( شكل و فراواني رفتارهاي انفعالي و پرخاشگرانه را در قالب حركات ، سخنان و ژستها ) كودكان مورد بررسي او از د و سال به بالا داشتند ، معلوم شد كه تظاهرات انفعالي معني دار بيشتر از رفتارهاي پرخاشگرانه است واين وضع هم در پاسخهاي مربوط به پيشي گرفتن وهم در پاسخهاي ابتكاري وجود دارد . تظاهرات لفظي از چهار سالگي به بعد بيش از تظاهرات حركتي بود ، در مجموع ژستهاي معني داردر پسران بيش از دختران و از دو سالگي تا چهار سالگي افزايش مي يافت ، در سنين دو تا چهار سالگي دختران روابط عاطفي بيشتري را نشان مي دهند ، ولي در سنين سه تا چهار سالگي پسران ابتكار عمل بيشتري در زمينه هاي انفعالي دارند و موضوع مورد گزينش انها دختر بچه ها يا پسر بچه ها و يا بزرگسلان مرد مي باشد .
12-( بندر [49]1960) در زمينه اهميت پرخاشگري در كودكان تحقيقات زيادي انجام داد ، او نشان داد كه در كودكان مفهوم جهت رفتار بتدريج براي كنترل تن واشياء بكار مي افتد و كودك از تخريب و بازسازي آنها لذت مي برد بدين ترتيب فعاليت پرخاشگرانه را به طور اخص مشخص مي سازد ، كودك بر خلاف بزرگسلان ميان مفهوم نيرومندي و سلامت تفاوت نمي گذارد و مي پذيرد كه پس ا زتخريب باز سازي صورت مي گيرد . همچنين كودك تحت تاثير محيط رفته رفته پرخاشگري را كه بصورت غير مستقيم اجتماعي مي گردد تحت كنترل در مي آورد ، او در (83 درصد ) كودكان پرخاشگر مشاهده كرد كه آنها از اينكه به وسيله پرخاشگري بزرگسلان متلاشي شوند ، مي ترسند .
13-( انگليش و پيرسن [50]1961) در تحقيقات خود برروي كودكان نشان دادند كه كودك در مواقعي پرخاشگري نشان مي دهد كه واقعا درمانده مي شود و مي كوشد تا خود را با حمله ور شدن رهايي بخشد و شخص يا شي را كه موجب ترس او شده است ، از بين ببرد ، يعني نسبت به آنها خشمگين باشد .
وقتي خود را از دستيابي به چيزي كه ميل دارد ، محروم حس كند ، خشم او متوجه شخص ويا چيزي مي شود كه او را ناكام ساخته است وقتي كه مي خواهد كاري را انجام بدهد كه هم به انجام آن ترغيب و هم منع مي شود در اين حال پرخاشگري روزانه وقتي پيش مي آيد كه كودك در معرض خطر ، ناكامي ويا دستخوش ميلي همراه با تلاش است .
14-( نوشپتيز و همكارانش [51]1961) بر اساس تحقيقات خود ، كودكاني را كه زياد پرخاشگر بودند به چهار دسته تقسيم كردند : 1- كودكاني كه قرباني جدايي والدين شده بودند و ناكام گرديده اند ، آنها بصورت شديد و خطرناك عكس العمل نشان داده ، بحث با آنها با انفجار همراه است . 2- كودكي كه تسلط جويي مي كند ، خيلي زود براي كسب قدرت به مبارزه بر مي خيزد و براي آ”نكه حاكم شود د ر دنياي بزرگترها تفرقه و فاصله مي اندازد ، رفتار او رنگ دگر آزاري دارد ، نسبت به محيط حساسيت نشان مي دهد و آ‎ن را بازيچه خود مي سازد . 3- كودكان پرخاشگري كه رفتار جنسي دارند ، اين رفتار را در بازيهاي جنسي نشان مي دهند و يا در وادار كردن ديگران به اعمال جنسي . 4- كودكاني كه رفتار اضطراب آلود دارند عكس العملهاي آنها با اضطراب قابل توجهي همراه است حالتي همرا ه با تنش و در حال انفجار را نشان مي دهند ، تنش آنها آميخته با « اوهام اوليه » از يك سو و ترس از مجازات شدن از سوي ديگر همراه است .
نوشپيتز و همكاران او با توجه به شرح حال كودكاني كه دچار پرخاشگري زياد مي شوند اطلاعات جالبي بدست آورند عده اي فوق العاده تحريك پذير هستند و پيوسته در جستجوي موفقيت هاي احساسي هستند وعده اي پر توقع هستند و انتظارتشان پيوسته به وسيله والدين بر ‎آورده شده است ، در نتيجه كوچكترين ناكامي را نمي توانند تحمل كنند و عده ديگري كه كودكان ناكام شده از عواطف هستند يعني در مدت طولاني وبه مقدار بسيار كم رفتاري عاطفي مي بينند ، طرد شدن از طرف والدين ، گاهي موجب رخنه كردن ، عدم اعتماد و عكس العملهاي پارانوئيدي خصمانه مي شود . در همانند سازي اينگونه كودكان نيز اختلالاتي ديده مي شود ، برخي از آنان داراي رفتارهاي بچه گانه بوده وبا كودكان كوچكتر از خود همانند سازي مي كنند گاهي با بزرگترها همانند سازي مي كنند و رفتارهاي اغراق آميز[52] و برتري جويانه [53] دارند و در برابر بزرگتر قدرت و حقي مساوي ادعا مي كنند .
15-تحقيقات ( بريكه لامار [54]1969) بر روي نوجواني كه اقدام به آدم كشي مي كردند نشان داد كه اين نوجوانان از سنين پائين فاقد تربيت اجتماعي بوده و نوجواني كه تربيت اجتماعي كامل داشتند آدم كشي را بدون هيجان واحساس كهتري مرتكب شده اند . در برخي از موارد نقايص جسماني ، حالت پسيكوز و بيماريهاي ارثي موجب قتل بوده است . اما در هيچكدام از آنها اين عوامل تنها عامل ارتكاب نبوده اند ، بنظر لامار هميشه واقعيت يكسان و پيچيده اي وجود دارد : از يك طرف نارسايي تجربيات سنين پائين مانع آن مي شود كه قاتل مفهوم روشني از مردن داشته باشد ، از طرفي ديگر تجربه هاي سنين بالاتر از مردن جدا و تنها شدن و طرد گرديدن انگيزه قتل مي گردند .
16-( اوكونيسكي [55]1963) در تحقيقات خود نشان داد ، افراديكه دست به آ‎دم كشي مي زنند ، در دنياي تخيلات خودشان مرگ پدر راتحت روابط او ديپ آرزو مي كنند و در مورد اشخاصي كه اقدام به كشتن پدر خود مي كنند ، مي گويد اين افراد داراي پدراني هستند كه بد خلق بوده ومادر را كتك مي زنند ويا برعكس در برابر زن خود ضعيف و ناتوان است و شخصيت فرد پدركش بامحدوديت عاطفي همراه است و گاهي نيز خصيصه هاي خود شفيتگي آميخته با وسواس را دارا مي باشد .
ناكاميهاي سنين خردسالي در تمام اين افراد موثر بوده است و كشش براي اين افراد به معني متلاشي كردن ، نا پديد ساختن و نابود نمودن و خارج كردن قرباني از دنياي اشياء است و كشتن ديگران به معني حق هستي دادن به خود است و در معناي وسيع متلاشي كردن ديگري به منزله متلاشي كردن خود است . به نظر او كونيسكي ، افرادي كه اقدام به خود كشي مي كنند داراي سه خصيصه قابل رويت هستند :
1- ضعيف شدن اصل واقعيت 2- معناي اختصاصي داد به مرگ ديگري 3- صفتي اختصاصي دادن به روابط اوليه با مادر ( روابط با اشياء )[56]
17-( اشپتس [57]1961)در تحقيقات خود در رابطه با رفتارهاي پرخاشگرانه با دوام نسبت به خود نشان داد كه : خود آزاريي ثانويه ( مثل وارد كردن جراحات شديد به خود ، جويدن ناخن تا حد يكه گوشت دست نيز خورده شود وا زاين قبيل صدمات ) در شير خواراني كه محروم از مادر هستند بروز نمي كند .
18-( اشنتوب و سولراك [58]1961) نشان دادند كه رفتار كودكان روانپريش و كودكان عقب مانده در برابر درد متفاوت است . « من » در كودكان روانپريش نمي تواند روابط خود با اشياء را دريابد در اينگونه كودكان ارتباط با اشياء بيشتر توسط « اوهام» [59]بر قرار مي شود و كمتر به واقعيت توجه دارند . به نظر آنان اين فرض ممكن است وجود داشته باشد كه ضعيف شدن شماي تن كودك ، سرچشمه اوهام واپس گرايانه باشد ، ميان شماي تضعيف شده تن و توانايي كودك براي عكس العملها در مقابل درد همبستگي وجود دارد . و برعكس كودكان عقب مانده ذهني كه دچار خود آزاري شديد ، نمايشي و يكنواخت مي گردند ، دستخوش اوهام واپس گرايانه و يا گسترش يافته مي شوند . عقب ماندهاي ذهني ( ابله ) نمي توانند جلوي دردي را كه بر اثر رفتارهاي بي اراده و خودكار بوجود مي آيند را بگيرند ، زيرا ساخت اين رفتارها در سطح بازتاب هاي ساده است .
19-تحقيقات ( سوكر [60]1969) د ر زمينه اهميت پرخاشگري و نقش آ‎ن در خودكشي كودكان ، نشان مي دهد كه خود كشي بدترين مجازاتي است كه كودك درباره پدر و مادر خود بكار مي گيرد . وبه وسيله آن مي خواهد احساس كهتري خود را كاهش داده وارزش خود را به اطرافيان نشان بدهد .
20-( هيم [61]1969) بيان داشت كه : در افراديكه خود كشي مي كنند به ويژه نوجوانان يكي از خصوصيات دوران خرد سالي ، به صورت خواستي كه باعدم اعتماد همراه است بروز مي كند ، در اين حال مكانيسمهاي دفاعي نارسيسمي ، تغييرات تحركات بدني و دشواري بيان هيجانات به عوامل واعمال غير لفظي اهميت بيشتري مي دهد . تمايل به زندگي كردن هميشه در خود كشي وجود دارد و عمل خود كشي غالبا پس از آن مي آيد ، كه تلاش هاي فرد براي ادامه زندگي نديده گرفته شده است و در خواست هاي او را نشنيده اند .
21-( گارما[62]1952) مشخص كرد كه وقتي محيط كودك پرخاشگر مي شود و كودك نمي تواند پاسخ بدهد پرخاشگري را به خود نسبت مي دهد و در نتيجه خود كشي به وقوع مي پيوندد .
ب) تحقيقات در زمينه ناكامي :
1- تحقيقات ( داليرد و [63]و ديگران 1939) در زمينه فرضيه « ناكامي – پرخاشگري » نشان داد كه : ناكامي ماندن تلاش هاي فرد براي دستيابي به هدف موجب پيدايش سائق پرخاشگري مي شود و اين نيز به نوبه خود رفتاري را براي صدمه رساندن به فرد يا شي كه موجد ناكامي است ، بر مي انگيزد ، بروز پرخاشگري باعث كاهش اين سائق مي شود و در پاسخ به ناكامي پرخاشگري يك پاسخ غالب است ، اما اگر پرخاشگري رد گذشته تنبيه شده باشد ممكن است پاسخهاي ديگري ظاهر شود مطابق اين تبين پرخاشگري فطري نيست ، اما از آنجا كه ناكامي يك پديده تقريبا همگاني است ، پرخاشگري را بايد سائقي بحساب آ‎ورد كه در جستجوي مفري است .
2- تحقيقات ( راجر باركر – تامارادمبو – كورت لوين [64] 1941) در رابطه با ناكامي و پرخاشگري نشان داد ناكامي مي تواند منجر به پرخاشگري شود ، آزمايش اين روانشاسان به اين صورت بود كه كودكان خردسال را با نشان دادن اطاقي پر از اسباب بازيهاي جالب و اجازه ندادن بازي با آنها محكوم كردند . كودكان در پشت حائلي سيمي ايستادند و اميدوار و حتي متوقع بوند كه با اسباب بازيها بازي كنند اما به آنها دسترسي نداشتند . در اين آزمايش گروه ديگري از كودكان مستقيماً و بدون اينكه ناكام شوند ، اجازه يافتند با اسباب بازيها بازي كنند . اين گروه دوم كودكان با نشاط و سرور با اسباب بازيها به بازي پرداختند در صورتيكه گروه ناكام هنگاميكه سرانجام به اسباب بازيها دسترسي پيدا كردند . آنها را به طرف ديوار پرت كرده لگد مال كردند .
3- تحقيقات ( جروم فرانك[65] 1945) د ر رابطه با تميز بين ناكامي و محروميت [66]مشخص كرد كه : آشوبهاي جدي سياهوستان ( واتس و دتروي [67]) به اين دليل بود كه ، زندگي سياهپوستان در آن مناطق در مقايسه با ثروت ومكنت سفيد پوستان فلاكت بار بود انقلابها معمولا توسط مردم محروم ظاهر نمي شود ،بلكه انقلاب ها را اكثرا مردمي آغاز مي كنند كه تازه سر بلند كرده و به اطراف مي نگرند و متوجه مي شوند كه ديگران وضعي بهتر از آنان دارند و نظام حاكم با آنان با بي عدالتي رفتار مي كند . بنابراين نتيجه گرفتند كه : ( ناكامي اصولا نتيجه محروميت نيست بلكه زاده محروميت نسبي است )
4- تحقيقات ( ميلروبوگلسكي[68] 1948) در زمينه ناكامي و پرخاشگري نشان داد كه : پسراني كه در يك اردوي تابستاني بسر مي بردند در يك آزمون طولاني ملال آ‎ور شركت كردند ، اين آزمون چندان طولاني شد كه آنان را از برنامه هفتگي تماشاي فيلم در بيرون از اردو محروم ساخت . پژوهشي درباره نگرش اين پسران به گروهاي اقليت در دوره هاي پيش و پس از آزمون نشان داد كه پس از آزمون در احساسات غير دوستانه آنان افزايش معنا دارتري پيدا شده است . اين پسران بجاي ابراز مستقيم خشم خود به گردانندگان آزمونها ، آن را به اقليت ها جابجا كرده بودند .
5- تحقيقات ( تورنتون و جاكوبس [69]1971) در مورد درماندگي آموخته شده و اكنشي به ناكامي نشان داد كه ، وقتي گروهي ا زآدميان در بعضي ا زموقعيتهاي آزمايشي قرار مي گيرند كه نتوانند كنترلي بر ضربه برقي يا صداي شديد داشته باشند ، در صورت فراهم آمدن امكان گريز ، اين افراد كمتر به پاسخهاي گريز دست مي زنند تا كسانيكه هرگز تجربه احساس درماندگي نداشته باشند و نتيجه اينكه آدميان ممكن است ياد بگيرند كه در برابر موقعيتهاي فشار زا احساس درماندگي كنند .
6- تحقيقات ( ببورو[70] 1969 ) در رابطه با ناكامي در كودكان ، نشان داد كه ناكامي ا زعوامل تعيين كننده نوروز كودكان است و بيشتر به صورت رفتارهاي ناسازگار از قبيل ، خشمگيني ، پرخاشگري ، آ‎شوبگري ، بي انضباطي ظاهر مي شود وبه شكل رفتارهاي منفي در خود فرو رفتن ، قهر كردن ، رويا پردازي ، سهل انگاري ، خجالتي بودن و گاهي افسردگي بروز مي كند و غالب اوقات مي توان ناسازگاريهاي تحصيلي ، دشمني ، طغيان عليه اطرافيان ، فرار ولگردي ، دزدي وغيره را از آن جمله دانست .
7- ( لاكان [71]1959) درتحقيقات خود در رابطه با ناكامي مشخص كرد كه : ناكامي مي تواند بنياد تمام اختلالهاي رفتاري باشد، يعني ناكام ماندن فرد در زندگي باعث بروز اختلالات نوروتيك در او مي شود .
8- مطالعات ( روبرت همبلين[72] و همكارانش 1969) در رابطه با ( استعمال فنون ناكام كننده در كوشش جهت تقليل پرخاشگري احتراز شود ) نشان داده شد كه : در اين مطالعه پسران خيلي پرخاشگر را معلمشان با حذف امتيازات آنان تنبيه كرد . به طور احض اين پسران مي توانستند ، ژتونهاي بدست آورند كه قابل معاوضه با بسياري اشياء دوست داشتني بود ، اماهر بار كه پسري پرخاشگري مي كرد . از چند ژتون محروم مي شد . در خلال كاربرد اين روش و پس از آن فراواني اعمال پرخاشگرانه در ميان اين پسران عملا دو برابر شد . اين فرض كه نتيجه فوق به علت افزايش ناكامي است مستدل شد .
ج) تحقيقات در زمينه آ‎زمون روز نزوايگ :
1- تحقيق ( در يفوس و ديبورا [73]1990) در زمينه « نقش استدلال در سوء استفاده جنسي در كودكان [74]و روشهاي كنار آمدن با آن » .
در اين تحقيق تعداد نمونه شصت نفر بود وهمه آنان مذكر بودند و در گروهي سني كودكان قرار داشتند ، اين تعداد به سه گروه تقسيم شدند ، يك گروه بيست نفري از اين پسران ، طي دوره كوتاهي نقش استدلال و روشهاي كنار آمدن بامشكلات آموزش داده شد و از آنان خواسته شد تا با شخصيت داستاني همانند سازي كنند كه مورد سوء استفاده جنسي قرار گرفته بود و ديگران را براي انجام اين عمل ترغيب مي كرد .
-    گروه بيست نفري ديگري از اين پسرا طي دوره طولاني تر ، نقش استدلال و روشهاي كنار آمدن با مشكلات را آموزش ديدند وبعد از آن خواسته شد با شخصيت داستاني همانند سازي كنند كه مورد سوء استفاده جنسي قرار گرفته بود ولي ديگران را به انجام اين عمل ترغيب نمي كرد . گروه بيست نفري سوم ( گروه كنترل ) بدون دوره آموزشي و بدون همانند سازي با شخصيت داستان ، پس از اجراي آزمون ناكامي سنج روز نزوايگ ، نتايج آزمون نشان داد كه پرخاشگري دو گروه اول و دوم د رمقايسه با گروه سوم بيشتر بود . گروه اول نوعي مقاومت بيروني را در انجام اعمال خواسته شده از او با پرخاشگري نشان مي داد و گروه دوم نوعي مقاومت دروني را با عكس العمل پرخاشگرانه د ربرابر آنچه خواسته شده بود نشا ن داد .
2-    تحقيقات ( دور شاو – نتا – ماريو 1990[75]) د رزمينه « درماندگي آموخته شده و نظريه اسناد با واكنش در برابر ناكامي [76]: »
-در اين تحقيق صد ونود ودو نفر ا زفارغ التحصيلان در چهار گروه : تنبيه و سرزنش دروني
-تنبيه و سرزنش بيروني – مقاومت دروني و مقاومت بيروني در معرض موقعيتهاي : بدون مشكل ، مشكلات قابل حل ، و مشكل غير قابل حل و چهار مشكل غير قابل حل قرار دادند . آزمون روزتروايگ بر روي آنان اجرا گرديد . ونتايج آن نشان داد : تنها افرادي كه در گروه مقاومت دروني قرار داشتند ، هم به سرعت به آزمون پاسخ دادند وهم در برابر مشكلات بدون احساس شكست بودند . ساير گروهها دراجراي آزمون سرعت كمتري داشته و در برابر مشكلات احساس شكست داشتند .
3-    تحقيق ( روبرتس ، گايل 1993[77]) در رابطه با « واكنش ميانسالان به ناكامي » .
-در اين تحقيق گروه نمونه متشكل بود از صدو چهار نفر از ميانسالاني كه در دو گروه قرار داشتند ، پنجاه و چهار نفر از آنان در خانه سالمندان بودند و پنجاه نفر از آنان در ميان خانواده هاي خود زندگي مي كردند ، آزمون روزتر وايگ بر روي هر دو گروه اجرا گرديد ونتايج آن نشان داد كه : ميانسالاني كه در ميان خانواده هاي خود زندگي مي كردند در برابر موقعيت هاي ناكام كننده ، واكنش كمتري نشان داده و موقعيت را كمتر ناكام كننده تلقي مي كردند تا افراد يكه در خانه سالمندان نگهداري مي شدند . هوش كلامي آنان نيز از گروه مقابل بهتر بود ، ولي افراديكه در خانه سالمندان بودند رشد « من[78] » نارس داشتند و همچنين عكس العملهاي خصمانه تري به موقعيت هاي ناكام كننده نشان داده و در برابر چنين موقعيتهاي خود را سرزنش مي كردند .
4-    تحقيق ( بالزانو و فرد يريكا [79]1994) در زمينه « نوع نژاد زنان سياه پوستان در واكنش به ناكامي » :
-    اين تحقيق بر روي صد و هجده نفر از زنان سياهپوست از دو نژاد افريقايي و امريكايي انجام گرفت گروه نمونه در معرض موقعيتهاي ناكام كننده شغلي ( البته بصورت ملايم ) قرار گرفتند و پس از انجام آزمون نتايج به دست آمد :
هر دو گروه از اين زنان د ر برابر موقعيتهاي ناكام كننده شغلي واكنشهاي پرخاشگرانه بيروني را نشان دادند و تعدادي از آنها در برخي از موقعيتها بصورت دروني منكر ناكام كنندگي موقعيتها شده و حتي خودشان را سرزنش مي كردند .
5- تحقيق ( فوهرر 1994[80]) در زمينه « كاميابي شخص احاديث فرستادگان خارجي ( طبق احاديث پروتستان ) د رموقعيتها ناكام كننده »:
-    گروه نمونه مركب بود از صد مرد وزن پروتستان مذهب كه طي سه سال ، شاترده مرتبه با آزمون روزتراويگ مورد آزمايش قرار گرفتند . نيمرخ رواني كه فوهرر براي اين گروه رسم نمود طبيعي بود ولي نتايج تحقيق نشان داد كه وقتي اين افراد در معرض موقعيتهاي ناكام كننده يكساني قرار گرفتند ، عكس العملهاي متفاوتي نشان دادند : مردها تسلط كمي بر امور داشته واكنش آنان به ناكامي پرخاشگري بيروني بود ، زنان در برابر ناكامي واكنش پرخاشگري دروني را بيشتر نشان داده و در موقعيت هاي ناكام كننده بيشتر حالت مطيع بودن ، اميدواري و اعتماد به احاديث انجيل ( طبق فرقه پروتستان ) را داشتند .
2)     چيكده برخي ا زتحقيقاتي كه در زمينه هاي « پرخاشگري » « ناكامي » و « آزمون روزنزوايگ » در ايران انجام گرفته است .
الف ) تحقيقات د رزمينه پرخاشگري :
1-    تحقيقي در زمينه « پرخاشگري و رابطه آنان با ساخت خانواده در ميان دانش آموزان مقطع ابتدايي تهران »
توسط ( براهني محمد تقي 1365) انجام گرفته است كه خلاصه آن به ترتيب زير است :
الف ) كل اختلالات رفتاري د رميان دانش آموزان پسر كلاسهاي سوم ، چهارم ، پنجم دبستان ( 36/48) در هزار بوده است ، كه كلاس سوم ( 95/40) كلاس چهارم (98/52) كلاس پنجم (96/50) در هزار بوده است بيشترين اختلالات پرخاشگري (28/11) در هزار و كمترين اختلال استعمال سيگار (09/0 ) در هزار بوده است .
ب ) دانش آموزان پرخاشگر از لحاظ تحصيلي از همكلاسان خود پائينتر بودند ( 46 درصد ) آنان يك الي پنج بار مردود شده بودند .
ج) از لحاظ جسماني ، قد بلند و قدرت جسماني بالايي داشتند (3/9 درصد ) نقايص دروني داشتند و در مواردي هم اختلالاتي از قبيل : جويدن ناخن ، شب ادراري ، لكنت زبان ، صرع ،…
د) از لحاظ عاطفي و رواني ، مهمترين خصوصيات آنان پيروزي ، قدرت ، خود نمايي ، مخفي كردن هميشگي عيب خود بوده و حالت پرخاشگري را به صورت هاي لفظي و عملي و حمله به اشخاص و شكستن لوازم ديده شد .
ي ) پدران اين دانش آموز ان ( 71/14 درصد ) داراي شخصيتهاي بيمار گونه از قبيل هيپوكندر يا ، هيستري پارانودئيد ، اسكيزوفرنيا بودند .
2- تحقيق در رابطه با « پرخاشگري كودكان و ارتباط آن با ساخت خانوا ده » « فراهاني 1365 )[81]اين تحقيق درباره بررسي اختلال رفتاري در دانش آموزان پسر دبستاني د رمناطق بيست گانه آموزش و پرورش تهران ، ا زميان اختلالات رفتاري به طور خاصي پرخاشگري كودكان در سن نه تا دوازده سالگي ( كلاسهاي سوم ، چهارم ، پنجم ) بصورت اعتبار تصادفي كلي مراحلي با استفاده از تستهاي و پرسشنامه ها انجام گرفته و پس از محرز شدن پرخاشگري آنان و بررسي و ضعيت و ساخت رواني و اجتماعي واقتصادي و فرهنگي خانواده آنها پرداخته شده است .
-    نتايج تحقيق ، مشابه به نتايجي تحقيقي بود كه توسط ( براهني ) صورت گرفت . و نتايج جنبه اقتصادي و فرهنگي اين خانواده ها نشا ن داد كه :
-    كودكان پرخاشگر متعلق به خانواده هايي هستند كه سطح در آمد آنها پايين است و اين كودكان براي بر آورده كردن احتياجاتشان دچا رناكامي مي شوند واكثريت پدران اين دانش آموزان ، در مشاغل پايين ، اشتغال دارند ، ا زنظر فرهنگي هم اين دانش آ‎موزان اكثرا در ميان خانواده هاي زندگي مي كنند ،؟ كه داراي فرهنگي پايين هستند ، سطح تفكر آ‎نان پايينتر از سطح تفكر خانواده هاي دانش آموزان غير پرخاشگر است .
3- تحقيق در زمينه « بررسي خصوصيات شخصيتي نوجوانان پرخاشگر و ساخت خانواده هاي آنها در ميان دانش آموزان مدارس راهنمايي تهران » ( مرادي [82]1365)
نتايج تحقيق نشان داده است كه نوجوانان پرخاشگر اكثرا متعلق به خانواده هاي هستند كه سطح در آمد آنها پايينتر از سطح در آمد نوجوانان غير پرخاشگر است . از نظر فرهنگي خانواده هاي نوجوانان پرخاشگر پاينتر از خانواده هاي نوجوانان غير پرخاشگر بوده است . و خواستها و نيازهاي عاطفي و رواني نوجوانان پرخاشگر در خانواده در نظر گرفته نمي شود والدين اكثرا به اين نوجوانان توجهي نداشته و توقعات زيادي از آنان دارند .
نوجوانان پرخاشگر از نظر تحصيلي پايينتر ا زهمكلاسيهاي خود بوده و بيشتر تمايل به تماشاي برنامه هاي خشن و جنگجويانه دارند ، پرخاشگري آنان از نوع عملي و لفظي توام است اين نوجوانان حتي در برابر خانواده هاي خود پرخاشگري و عصيان را نشان مي دهند ، تحصيلات والدين آنها پايين بوده و متعلق به خانواده هاي شلوغ مي باشند .
4-    تحقيق در زمينه « بررسي عوامل موثر در پرخاشگري دانش آموزان راهنمايي پسرانه شهر يزد » ( سالاري و اسلامي 1370[83]) 
-نتايج تحقيق نشان داده است كه : نوجوانان پرخاشگر بيشتر متعلق به خانواده هاي شلوغ بوده ( افزايش سن والدين ) بالاي پنجاه سال ، فاكتور مهم و اساسي در ميزان پرخاشگري نوجوانان محسوب مي شود . عدم تامين نيازهاي جسمي ، رواني ، عامل مهمي در پرخاشگري نوجوانان قلمداد مي گردد . عدم توجه به نظرات و خواسته هاي آنان در پرخاشگري موثر است خانواده ها ي پر در آمد و كم در آمد هر دو در بروز پرخاشگري تاثير دارند . نوجوانان و جوانان صاحب مشاغل آزاد د رمقايسه با خانواده هاي كارگران – كارمندان – كشاورزان بيشتر دچار پرخاشگري شده اند ، و عيب نقص هر يك از اندام و اعضاء و برداشت هاي فرد از محيط اطراف در اين راستا تاثير قابل ملاحظه اي در پرخاشگري دارند . مشاهده فيلم هاي جنگي – پليسي و مطالعه اين گونه كتب در بروز و شدت رفتار پرخاشگرانه موثر مي باشد . تنبيه بدني و خشونت اعمال شده از طرف والدين عاملي در بروز و ميزان پرخاشگري محسوب شده است . مورد استهزاء قرار گرفتن – شكست تحصيلي د ر رابطه نقش مستقيم دارد . دوستان افراد پرخاشگر شبيه افرادي جنگجو – عياش و خوشگذران هستند . اعتقادات مذهبي و گرايش نوجوانان به نماز و شركت در نماز جمعه و هيات هاي عذار داري ا زعوامل مهم كاهش و عدم بروز رفتار پرخاشگرانه تلقي شده است . نوجوانان پر خاشگر بيشتر متعلق به خانواده هاي بيكار هستد ، نوجوانان پرخاشگر بيشتر به ورزشهاي انفرادي مي پردازند و غير پرخاشگران به ورزشهاي گروهي ، نوجوانان پرخاشگر خواستار رفتاري نرم و ملايم هستند تا اينكه آ‎نها را نصيحت كند و غيره …
5-    تحقيق در زمينه « عوامل موثر بر پرخاشگري » ( محسني كهنه شهري[84] 1350 ) و ( احمدي [85]1370) 
از عوامل موثر در پرخاشگري مي توان عوامل ذيل را نام برد .
1- عوامل اجتماعي : ( ناكامي ) ، اگر از صد نفري پياده در خيابان خواسته شود كه مهمترين علت پرخاشگري با يك كلمه بيان كند ، اكثرا خواهند گفت : ناكامي ، بسياري از آنها خواهند گفت كه ابطال هدفهاي انسان مهمترين عامل سوق دهنده به طرف پرخاشگري است پذيرش اين ديدگاه ا ز فرضيه ( ناكامي ) – پرخاشگري ) « جان دالرد » مايع مي گيرد كه اين فرضيه ، در فرم ابتدايي خود بيان مي دارد كه :
الف ) ناكامي هميشه منجر به پرخاشگري مي شود . ب ) پرخاشگري هميشه ناشي از ناكامي است.
با اين همه اكنون معلوم شده كه افراد ناكام هميشه با افكار ، تمايلات ، كلمات ، و اعمال پرخاشگرانه به ناكامي خود ، واكنش نشان نمي دهد . در واقع ممكن است واكنش هاي گوناگوني مانند : كنارگيري ، افسرد گي ، درماندگي ، يا تلاش براي تسلط بر منبع ناكامي را از خود نشان دهد . همچنين مشخص شده كه تمام پرخاشگريها ا زناكامي ناشي نمي گردد . مردمي مثل فوتباليست ها و مشتزن ها به دلايل مختلف د رواكنش محرك هاي گوناگون رفتار پرخاشگرانه نشان مي دهند . از محيط هايي كه مي توان ناكامي را بوجود آورد « مدرسه » است . مدرسه به همان نسبت كه يك منبع يك ارضاي نياز است ، يك سرچشمه ناكامي نيز مي باشد . زيرا كودك بايد جهت تحمل كردن و پذيرش نتايجي كه در مدرسه براي او وجود دارد آمادگي و سازگاري لازم را كسب نمايد .
 يكي از مسائلي كه در ناكامي بايد مورد توجه قرار گيرد ( درجه تحمل [86]) يا توانايي گذشت در برابر ناكامي است زيرا اگر فرد عكس العمل نامتناسبي در رفاه از خود نشان دهد ، توانايي گذشت در برابر ناكامي ضعيف است و اين ضعف با تشديد و بيروني شدن رفتار پر خاشگرانه بيشتر مي شود .
اگر توانايي گذشت در برابر ناكامي كم باشد يا حالت رواني نژندي وحالت روان پريشي سر و كار داريم . و بالاعكس در حالت سلامت رواني درجه گذشت در برابر ناكامي بالاست بررسي دقيق قرائن موجود حاكي ا ز آن است كه نقش ناكامي در بوجود آوردن ويا نياوردن پرخاشگري آ‎شكار به طور عمده به دو عامل بستگي دارد : نخست به نظر مي رسد كه ناكامي زماني موجب افزايش پرخاشگري مي گردد . كه نسبتا شديد باشد اگر خفيف يا متوسط باشد ممكن است موجب تشديد و پرخاشگري نگردد – ثانيا شواهد فراوان نشان مي دهدكه ناكامي زماني بيشتر احتمال دارد پرخاشگري بوجود آورد كه غير منصفانه و مستبدانه تلقي شود تا منصفانه و عادلانه .
2- تاثير تراكم : مطلالعات ( فريد من[87] ) در مورد تاثير تراكم نشان داد كه ، تراكم بيش از حد ممكن است سطح پرخاشگري را بالا ببرد ، در مطالعاتي ديگر چنين رابطه به ثبوت نرسيده است . در موقعيت هايي كه واكنش تببيك منفي هستند ( مثل مزاحمت – تحريك – ناكامي ) تراكم جمعيت ممكن است ، احتمال انفجارهاي پرخاشگرانه را تشديد نمايد .
6- تحقيق در زمينه « بررسي رابطه بين تنبيه بدني با پرخاشگري ، افسردگي ، افت تحصيلي ، دانش آموزان مدارس راهنمايي فردوس » ( هراتي زاده و رضا زاده[88] 1371)
-اين تحقيق از نوع همبستگي بوده و به دنبال كشف رابطه بين تنبيه بدني با متغيرهاي همچون پرخاشگري ، افسردگي ، وافت تحصيلي دانش آموزان د ر مدارس راهنمايي شهرستان فردوس مي باشد . حجم نمونه در اين تحقيق (2520) نفر دانش آموز دختر و پسر مدارس راهنمايي تحصيلي شهرستان فردوس را شامل شده است . براي گرد آوري اطلاعات ازيك پرسشنامه بيست و هشت سئوالي محقق ساخته و دو تست شامل تس سي سوالي « آيزنگ » جهت اندازه گيري متغير پرخاشگري و تست سيزده عاملي « بك » براي سنجش متغير افسردگي استفاده شده است 
، برخي از يافته هاي مهم اين تحقيق به شرح ذيل است :
1- تنبيه بدني با پرخاشگري در پسران رابطه مستقيم و معني دار نشان مي دهد ، لكن در دختران رابطه معني دار نشان نمي دهد . 2- تنبيه بدني با افسردگي در هر دو جنس رابطه مستقيم و معني دار نشان مي دهد و نتايج حاصل از ضريب همبستگي تري سريال و آزمون في ، در بيان آن است كه نتيجه تنبيه بدني بيشتر افسردگي و كمتر پرخاشگري است 3- تنبيه بدني با افت تحصيلي هر و جنس رابطه مستقيم و معني دار نشان مي دهد . 4- د رنمونه مورد مطالعه بطور كلي پسران بيش از دختران تنبيه بدني مي شوند . 5- عامل تنبيه بدني براي پسران بيشتر از همه اولياء مدارس و براي دختران پدر مي باشد . 6- مهمترين علت تنبيه در پسران كم كاري درسي و در دختران درگيري با خواهران و برادران بوده است .
7-    تحقيق در زمينه « بررسي عوامل موثر در پرخاشگري بين نوجوانان پسر دبيرستانهاي شهر زنجان » ( حبيبي [89]1372)
-         نتايج اين تحقيق مشابه نتايج بدست آمده از تحقيقات ( مرادي 1365) و ( سالاري و اسلامي 1370 ) مي باشد .
8-    تحقيق در زمينه « بررسي ميزان افسردگي و پرخاشگري كودكان شاهد » ( بخشي[90] 1371)
-كودكان شاهد از فقدان پدر رنج مي برند و احساسات وعواطف ناخوشايند خودرابه وسيله واكنشهاي نابهنجار مانند : افسردگي ، پرخاشگري ، واپس روي و .. نشان مي دهند و پسران بدليل آنكه والد همجنس خود را از دست داده نسبت به دختران داراي موقعيت حساس تري هستند و بيش از دختران ، تحت تاثير اين فقدان قرار مي گيرند .
9-    تحقيق در زمينه « بررسي تاثير طلاق والدين بر بروز رفتارهاي نابهنجار نوجوانان در شهرستان بيرجند » ( كاهني[91] 1372)
پژوهش حاضر يك گزارش تحليلي گذشته نگر است كه به منظور تاثير طلاق بر بروز رفتارهاي نابهنجار نوجوانان د رشهرستان بيرجند سال (72) انجام گرفته است . ابزار گرد آوري داده هاي ، پرسشنامه و فرم مشاهده بوده است كه در تنظيم آن از آزمون ( اس . سي . ال 9) استفاده شده است . تعداد صد وشصت نوجوان كه هشتاد نفر انها بعنوان گروه مورد و هشتاد نفر گروه شاهد هستند و داراي شرايط مورد نظر پژوهشگر بودند در اين پژوهش شركت كرده اند . نتايج حاصل از تجزيه تحليل ‎آماري نشان مي دهد ميانگين امتياز افسردگي بر مبناي (48) در خانواده گسسته (01/19) و در خانواده پيوسته (68/12) و انحراف معيار در نوجوانان خانواده گسسته (62/8) و در پيوسته (82/8) بوده است بنابر اين امتياز افسردگي در نوجوانان خانواده با اختلاف ميانگين (33/6) و انحراف معيار (20/0) بيشتر از نوجوانان خانواده پيوسته است . ميانگين امتياز اضطراب بر مبناي (32) در خانواده گسسته (1/10) و پيوسته (32/7) و انحراف معيار آن در خانواده گسسته ( 79/5) و در پيوسته (61/6) بوده است لذا ميزان اضطراب در نوجوانان خانواده گسسته با اختلاف ميانگين (68/2) و انحراف معيار (82/0) بيشتر از نوجوانان خانواده پيوسته است . ميانگين امتياز پرخاشگري بر مبناي (40) در خانواده گسسته (55/12) و پيوسته (35/7) و انحراف معيار آن در گسسته (67/5) و در پيوسته (03/6) است . لذا ميزان پرخاشگري در نوجوانان خانواده گسسته با اختلاف ميانگين (2/5) وانحراف معيار (36/0) بيشتر از نوجوانان خانواده پيوسته است . ميانگين امتياز بزهكاري بر مبناي (48) در نوجوانان خانواده گسسته (13/6) و در پيوسته (76/2) بيشتر از نوجوانان خانواده پيوسته است . در مقايسه رفتارهاي نابهنجار نوجوانان درخانواده گسسته و پيوسته و از ديد مربيان دانش آموزان نيز با (p   <  0/001 ) تاييد كننده اين نتيجه بود ه است .
همچنين نتيجه داد كه رفتارهاي نابهنجار در نزد نوجوانان دختر پسر متفاوت است . بنابراين اين نتايج آماري تحقيق مي توان گفت كه طلاق در بروز رفتارهاي نابهنجار تاثير دارد و طلاق والدين در نوع رفتارهاي نوجوانان پسر و دختر نيز تاثير دارد .
10-تحقيق در زمينه « بررسي صفات شخصيتي ورزشكاران مرد رشته هاي انفرادي و گروهي و مقايسه آنها با يكديگر » ( امير منصوري 1373[92])
اختلاف و تفاوت احتمالي بين صفات شخصيتي ورزشكاران رشته هاي انفرادي و گروهي مورد توجه محققان بوده است . در يك تحقيق توصيفي ، تحليلي ، صفات شخصيتي درونگرايي ، اعتماد به نفس و پرخاشگري ورزشكاران رشته هاي انفرادي ( كشتي و دو ميداني ) و گروهي ( بسكتبال و فوتبال ) بررسي و مورد مقايسه قرار گرفتند . اين تحقيق بر روي دويست نفر ورزشكاران منتخب رشته هاي بستكبال ، فوتبال ، دو ميداني ، كشتي ليك استان خوزستان در سال 71-72 انجام گرفته است . صفات شخصيتي مذكور به وسيله پرسشنامه شخصيتي آيزنگ حاوي چهل و پنج سوال سه گزينه اي بود . اندازه گيري گرديد ، تجزيه تحليل توصيفي واستباطي اطلاعات با استفاده از برنامه هاي كامپيوتري (QTRQ),(PCTAB) و همچنين آزمون كاي اسكور X2 و آزمون Zانجام گرفته است ، نتايج حاصل بطور خلاصه عبارتند از : اختلاف معني دا رو صفت شخصيتي درونگرايي بين ورزشكاران رشته هاي انفرادي و گروهي با اطمينان (95 درصد ) مشاهده گردد . اختلاف معني دار در صفت شخصيتي اعتماد به نفس و پرخاشگري بين ورزشكاران رشته هاي انفرادي و گروهي با اطمينان ( 95 درصد ) مشاهده نگرديد . اختلاف معني دار در صفت پرخاشگري بين ورزشكاران رشته هاي كشتي و دو ميداني با اطمينان (95 درصد ) مشاهده گرديد . اختلاف معني دار در صفات شخصيتي پرخاشگري و اعتماد به نفس بين ورزشكاران رشته هاي كشتي و فوتبال مشاهده نگرديد . نتايج نشان داد كه ورزشكاران رشته هاي گروهي نسبت به ورزشكاران رشته هاي انفرادي برونگران مي باشند . ورزشكاران رشته هاي انفرادي نسبت به ورزشكاران رشته هاي گروهي دورنگرامي باشند . همچنين نتيجه گرفته شد كه اعتماد به نفس و پرخاشگري ورزشكاران درحد بالايي است .
در اين تحقيق نشان داده شد كه ورزشكاران رشته هاي گروهي پرخاشگر تر از ورزشكاران رشته هاي انفرادي مي باشند ، و با نتايج اطلاعات حاصل مي توان گفت به احتمال زياد نوع ورزش در شكل گيري شخصيت ورزشكاران موثر مي باشد .
11-تحقيق در زمينه « پديد آيي تفاوتهاي جنسي در پرخاشگري » ( شمالي[93] مهر ، آبان 1373)
بنابر شواهد بدست آمده از مطالعات پژوهشگران ، پرخاشگري رفتاري است كه به قصد آزار ديگران انجام مي شود و در جنس مذكر بيش از جنس مونث قابل رويت است .
نكته بحث انگيز در اكثر اين تحقيقات اين است كه كداميك از عوامل زيستي با محيطي عمدتا چنين تفاوتي را موجب مي گردند . بنابر نتايج بدست ‎آمده از مطالعات طولي پنج كشور ، فراتر از هر گونه زمينه زيستي ، سرشتي ، و يا ژنتيكي كه احتمالا تفاوت هايي رويت شده در رفتار پرخاشگرانه جنس مونث و مذكر را موجب مي شوند ، نحوه اجتماعي شدن و انتظارات بسياري از جوامع از دختران و پسران در تفاوت ميان واكنشهاي پرخاشگرانه ضد اجتماعي آ”نها نقش مهمي را ايفاء مي كند ، مكوبي و ژاكلين [94]، اينگونه نتيجه گرفتند كه باوجود مشاهده موارد بسياري مبني بر يكسان بودن واكنشهاي پرخاشگرانه در ميان زنان ومردان و بستگي پرخاشگري و يا عدم پرخاشگري به وقوع رويدادهاي كه موجبات بروز اين واكنشها را فراهم مي سازند ، آگاهي اشخاص براي نشان دادن واكنشهاي پرخاشگرانه در قبال اين رويداد ها باتوجه به جنسيت آ‎نها متفاوت است . آنان به رغم مطالعات گسترده خود نتوانستند هيچ گونه شواهد قانع كننده اي را مبني بر آنكه تجارب مختلف طي فرآيندهاي اجتماعي شدن بيانگر تفاوت در پرخاشگري است ، بدست آورند .
ژاكلين و وايت [95]– اجتماعي را بايد در نظر گرفت . به هنگام نقد آثار ديگر پژوهشگران نتيجه گرفتند با وجود يكه جنس مذكر ظاهرا از نظر سرشتي آمادگي بيشتري براي نشان دادن واكنشهاي پرخاشگرانه دارد ، تنوع در پرخاشگري كه بواسطه عوامل زيست شناختي ايجاد مي شود ، نسبتا ناچيز است وبراي درك دلايل پرخاشگري در انسان و يافتن راهي براي كنترل آن عوامل رواني
هايد –[96] از تمام يافته هاي مكوبي و ژاكلين به انضمام صد و چهل و سه مورد فعاليت هاي پژوهشي معاصر ، استفاده كرد ، وي بر اساس پژوهشهاي تحليلي تاكيد مي ورزد ، با آنكه تفاوت در پرخاشگري ميان مردان و زنان از پايايي بالايي برخوردار است . اما حقيقتا اين تفاوت چندان زياد نيست .
مضافا اينكه اين تفاوت در آزمايشگاه كمتر از محيط هاي طبيعي قابل رويت است و با سن همبستگي منفي داشته و در سالهاي اخير به حداقل رسيده است .
تحقيقي كه در زمينه اجتناب از پرخاشگري ( يا اضطراب پرخاشگري ) انجام شد نشان داد كه تفاوت جنسيتي در جهت عكس پرخاشگري عمل مي كند . نمرات متوسط دختران در اين زمينه بالاتر وبه لحاظ آماري معنادار است . تحقيقي كه در زمينه دو سو گرايي در اجتماع شدن پسران به واسطه تاثير متفاوت حضور والدين در مراسم مذهبي بر پرخاشگري پسران و دختران نشان داد كه : هر چه بيشتر والدي دختران هشت ساله رابه كليسا مي برند ، ده سال بعد از شدت پرخاشگري آنان كاسته مي شود . درمورد پسران چنين ارتباطي ديده نشد ، چون عدم پرخاشگري صفتي است زنانه و چنين تعاليمي به آئين كليسا مطابقت ميكند .
12-تحقيق در زمينه « الويتهاي نقش جنسيتي و پايائي رفتار پرخاشگرانه » (شمالي 1373)
فرض بر اين است كه تمايل شخصي به بازيهاي دخترانه يا پسرانه از عوامل همانند سازي با نقش جنسيتي آنها به شمار مي رود . بنابر شواهد بدست آمده ، عدم پرخاشگري در مدرسه ميان پسراني مشاهده شده كه به بازيهاي دخترانه بيشتر تمايل داشتند . ده سال بعد بين انتخاب همسالان براي پرخاشگري و تمايل به بازي و فعاليتهاي دخترانه در كلاس سوم ، اين همبستگي كاملا بر عكس شد . تمايل پسراني كه به بازيهاي و فعاليتهاي پسرانه مي پرداختند با انتخاب همسالان براي پرخاشگري ، همبستگي مثبت داشت كه البته چندان معنا دار نبود .
براي دختران هيچگونه روابط معنا دار آماري وجود نداشت .به هر حال يكي از مهمترين عوامل پيش بيني آسيب هاي رواني دختران در اوايل نوجواني ، الويت دادن آنها به بازيهاي دخترانه [97]است .
تمايل پسران به انتخاب بازيهاي دخترانه عامل باز دارنده پرخاشگري در سنين كودكي و آينده محسوب مي شود .
شايد به همين دليل است كه بين گزارش والدين مبني بر تنبيه خشنونت بار دختران خود براي پرخاشگري و نمرات آنها در آزمون هاي كه به منظور تشخيص آسيبهاي رواني در بزرگسالي انجامي مي شود رابطه معنا دارتري وجود دارد . پرخاشگري رفتار نامناسبي براي دختران محسوب مي شود ، بنابراين چنين بنظر مي رسد ، والديني كه مدعي هستند دختران خود را به شدت تنبيه مي كنند در قبال چنين انتظاراتي اينگونه واكنش نشان مي دهند . بنابر داده هاي اطلاعاتي كه طي دو دوره پيگردي بدست آمده ، تمايل زنان به فعاليتهاي مردانه كليشه اي را بايد داراي ارتباطي مثبت با پرخاشگري دانست .
و در زمينه پاياني رفتار پرخاشگرانه : يكي از موارد تفاوت پرخاشگري ميان دختران و پسران دوام و پايداري رفتار پرخاشگرانه آنها است . د ر مطالعاتي كه طي بيست ودو سال انجام گرفت ، ضريب پاياني پرخاشگري براي مردان (5/0) و براي زنان (34/0) بدست آمد ( در سنين هشت تا سي سالگي )
رابينز[98]– زيستي يا سرشتي و نحوه اجتماعي شدن دو جنس و انتظارات جوامع از آنان را نيز در نظر گرفت . مشخص كرد كه احتمال بروز اختلالات رواني در آن دسته از دختراني كه در كودكي رفتارهاي مردانه چون پرخاشگري را از خود نشان مي دادند . و در هنگام مطالعه نيز د ر زمره اشخاص با انحراف رفتاري قرا رداشتند ، بيشتر از ديگران بود . نتايج تحقيق نشان داد كه : براي هر دو جنس رفتار جامعه پذير زودرس عامل مهمي در رشد « خود » محسوب گشته و با پرخاشگري در دوران كودكي ارتباط نداشته و حال آنكه پرخاشگري كودكي تا حدودي بر رشد « خود » و بزرگسالي تاثير منفي برجاي مي گذارد . در بروز رفتارهاي پرخاشگرانه در دختران و پسران بايد زمينه هاي ژنتيك
13-تحقيق در زمينه « علل پرخاشگري كودكان » ( عليزاده 1374[99]):
علل پرخاشگري در كودكان عبارتست : 1- تولد نوزاد جديد 2- عدم بر آورد شدن تمايلات وخواسته هاي كودك 3- ناكامي 4- شيوه هاي تربيتي والدين : ( با استفاده از تنبيهات بدني – عدم ارتباط عاطفي مناسب با كودك – عدم نظارت بر اعمال و رفتار كودكان – استفاده نكردن از شيوه هاي تنبيه با ثبات و …) 5- حسادت 6- تقليد 7- رفتار پرخاشگرانه والدين با يكديگر نيز تاثيرسويي در حافظه كودكان بر جاي مي گذارد 8- جلوگيري از حركات بدني كودكان 9- پوشاندن لباس و شستشو دادن بدن 10- رشد حس استقلال : ( كودك را بر آن مي دارد كه تا انجام برخي از كارها مانند غذا خوردن و لباس پوشيدن را خودش بعهده بگيرد ولي چون از انجام آن بر نمي آيد ( دچار خشم مي شود )
نتيجه : والديني كه بدون در نظر گرفتن علايق و تواناييهاي فرزند خود از او انتظار دارند كه هميشه و در همه حال با كسب موفقيتهاي پي در پي به عنوان « ستاره » جمع شناخته شود ، بايد بدانند كه با دست خود عوامل مستعد كننده پرخاشگري و سرانجام ناكامي را در وجود او تقويت نموده اند.
14-تحقيق در زمينه « بررسي خصوصيات شخصيتي نوجوانان پرخاشگر و ساخت خانوادگي آنها در استان لرستان » ( سبحاني[100] 1375)
فرضيه اول تحقيق كه بر حسب آن بين ميانگين هاي مربوط به ميزا خود بيمار پنداري در گروهاي پرخاشگر وغير پرخاشگر تفاوت معني دار وجود دارد ، تاييد مي گردد و به همين اساس فرض صفر رد مي شود و محاسبه Tشده و در سطح اطمينان (0/999) معني دار است . فرضيه دوم تحقيق بيان مي كند ، بين ميانگين هاي مربوط به ميزان افسردگي در گروههاي پرخاشگر و غير پر خاشگر تفاوت معني داري وجود دارد تاييد مي گردد . به سخن ديگر نوجوانان پرخاشگر داراي سطح افسردگي بالاتري غير پرخاشگر هستند به همين اساس فرض صفر رد مي شود وT محاسبه شده در سطح اطمينان (0/98) معني دار است . فرض سوم تحقيق كه بر اساس آن بين ميانگينهاي مربوط به ميزان هيستري در گروههاي پرخاشگر و غير پرخاشگر تفاوت معني دار وجود دارد تاييد مي گردد بر همين اساس نوجوانان پرخاشگر داراي اختلال هيستري بالاي در مقايسه با نوجوانان غير پرخاشگر هستند ، و در نتيجه فرض صفر رد مي شود وT محاسبه شده در سطح اطمينان (0/977) معني دار است . فرض چهارم تحقيق كه ميزان واكنشهاي روان دردمندي در نوجوانان پرخاشگر بيشتر از نوجوانان غير پرخاشگر است تاييد مي گردد . به عبارت ديگر نوجوانان پرخاشگر داراي واكنش روان دردمندي بيشتري درمقايسه بانوجوانان غير پرخاشگر   هستند و فرض صفر رد شده و T محاسبه شده در سطح اطمينان (0/999) معني دار است .
ب ) تحقيقات در زمينه ناكامي :
1-    تحقيقات در زمينه « ناكامي و شيوه هاي برخورد با آن » « ايماني [101]خرداد 1370 ) قسمت اول :
در تعريف ناكامي گفته اند : « ناكامي اساسا يك تجربه به پاسخ ذهني نسبت به ايجاد مانع در ارضاي نيازهاي فرد است » هر چه خواسته و نياز انسان از اهميت بيشتري برخوردار باشد ، ناكامي عميقتر و تحمل آن مشكلتر است . پس ناكامي مي تواند گاه شديد و گاه سطحي و ساده باشد .
چنان كه دانش آموزي از خريدن كتابي دلخواه محروم مي شود وديگري از قبول نشدن در پايان سال تحصيلي ، هر دو محروميت را تجربه كرده اند ، اما يكي محروميت كم و ديگري آن را حدي گسترده تر آزموده است ، لذا دانش آموز دوم غمي عميقتر دارد وممكن است سال دوم علاقه به درس خواندن و تحصيل را از دست بدهد .
علل پيدايش ناكامي :
روانشناسان علل پيدايش ناكامي را به علل فردي – محيطي تقسيم مي كنند ( الف ) علل فردي ناكامي : 1- علل جسماني ناكامي 2- علل رواني ، ذهني ، ناكامي ، بهره هوشي « فردي داراي بهره هوشي متوسط به دليل فشار اطرافيان دست به انتخاب رشته اي مي زند كه متناسب باهوش و استعداد او نيست او نمي تواند در آن رشته موفق باشد و دچار شكست و ناكامي مي شود . »
تعارض « وقتي بين دو انگيزه تعارض وجود داشته باشد يكي از آنها موجب ناكامي ديگري مي دردد مانند دانش آ‎موزي كه همزمان در مقابل دو امر مورد علاقه قرار مي گيرد و مجبور است كه يكي از آن دو راانتخاب كند . » تخيلات واهي « گاه علت ناكامي را مي توان در علاقه فرد به تحقيق بخشيدن تخيلات فراوان يا بي پايان او دانست ، آن هم تخيلاتي كه با واقعيت هاي بيروني و عقلاني قابل انطباق نيست . »
2-    تحقيق در زمينه « ناكامي و شيوه هاي برخورد با آن » ( ايماني تابستان 1370) قسمت دوم :
ب) بررسي عوامل محيطي ناكامي ، كه خود به چند دسته تقسيم مي شود .
1- محروميتهاي فرهنگي ، اجتماعي ، وقتي تامين منافع فردي با منافع جمعي در تضاد قرار گيرد ، به وپژه در نظامهاي كه منافع جمع بر فرد مقدم است . فرد براي اجراي خواسته هاي خود ، احساس محروميت كرده و دچار ناكامي مي شود ، ويژگيهاي خاص فرهنگي مي تواند زمينه ساز محروميت ها باشد ، مثلا در مورد انتخاب همسر نظر والدين به فرزندان تحميل شده واين امر علاوه بر آنكه آنان را دچار محروميتهاي عاطفي كرده ، ناكامي رامضاعف مي نمايند . در حالت ديگري كه به آن « شبه يتيمي » مي گويند نيز كودكان دچار حالت ناكامي مي شوند ، اين حالت به گونه اي است كه ، كودك داراي پدر و مادر است ولي آنها توجه كافي به او ندارند و اين والدين در عين حضور داشتن سر پرستاني هستند كه فرزندانشان از آنان بهره كافي نمي برند ، جرم شناسان شبه يتيمي را عامل موثر در افزايش جرائم نوجوانان مي دانند .
مادراني كه بيش از حد متعارف درخارج از منزل كار مي كنند ، فرزندان خود را رشد عاطفي باز مي دارند و گلهاي نوشكفته خود را از تابش فروغ محروم مي سازند ، اگر مادر نتواند از كار كردن در خارج از منزل اجتناب كند . بايد تلاش كنند كه ميزان تماس و ارتباط هاي خودشان را با فرزند انشان هر چه بيشتر حفظ نمايند . بدين ترتيب كودكان با ناكامي كمتري مواجه شده و سلامت و بهداشت رواني بهتري دارند .
2- عوامل اقتصادي : تامين برخي از خواسته ها منوط به داشتن امكانات مالي و مادي است ، اگر براي يك خانواده داشتن منزل شخصي هدف باشد ، بدليل عدم استطاعت خريد خانه ميسر نگردد ، پي آ”مد آن ناكامي است .
3- عوامل سياسي : نوع حكومت هامي تواند در بوجود آمدن ناكامي موثر باشد ، مثلا حكومتهاي استداي ، نظام كمونيستي و تك حزبي و .. نمونه هاي بارز اين گونه تفكرات بوده و زمينه اي براي محروميت افراد تلقي مي شود ، حتي در مواردي هم كه شرايط خفقان آور باشد باعث پيدايش احساس ناكامي در افراد آن جامعه مي شود .
4- وجود تبعيضات : يكي ديگر از عوامل ناكام كننده تبعيضات است كه به صورت هاي : بتعيض نژادي ، تبعيضات نارواي محيط هاي آموزشي ، تبعيضات ناروا در محيط خانه و … كه نه تنها باعث بروز ناكامي مي شود ، بلكه مشكلات رفتاري را نيز در پي خواهد داشت .
5- عوامل فيزيكي : دانش آموزي قصد شركت در يك مسابقه ورزشي را دارد ، بدليل عدم دسترسي به وسيله نقليه از رفتن به مسابقه محروم و دچار ناكامي مي گردد اين يكي از مواردي است كه عوامل فيزيكي باعث ناكامي مي شود .
6-    عوامل طبيعي ، مثل سيل ، زلزله وحوادثي نظير آن ، مانعي بر سر راه خواسته هاي افراد تلقي شده و موجب ناكامي مي گردند .
3-    تحقيق در زمينه « ناكامي و شيوه هاي برخورد با آن » ( ايماني [102]مهر 1370 ) : قسمت سوم
-         واكنشهاي ناشي از ناكامي :
1- پرخاشگري ، فرضيه ناكامي ، پرخاشگري كه مطابق آن هر نوع ناكامي به پرخاشگري مي انجامد و هر گونه پرخاشگري نتيجه ناكامي است تا اندازه اي اغراق آميز به نظر مي رسد ، ناكامي ممكن است با پاسخهاي ديگري منجر شود .
2-    چون بازگشت به رفتارهاي كودكانه
3-    كناره گيري يا بي اعتنايي
4- يا كوشش آرام براي حلب مسئله ( شايد بهتر اين باشد كه ناكامي را مقدمه تحريك هيجاني ، خشم را خود حالت هيجاني و پرخاشگري را يكي از پاسخهاي شخص در برابر خشم بدانيم.)
البته پاسخ پرخاشگر آميز معمولا پاسخ آموخته شده اي است كه خشم يا سائقه ناشي از ناكامي را كاهش مي دهد .
در بحث از عوامل تشديد كنند پرخاشگري مي توان اذعان نمود كه بررسي دقيق قرائن موجود ، حاكي از آن است كه نقش ناكامي در بروز و عدم پيدايش پرخاشگري آشكار به طور عمده به دو عامل بستگي دارد : الف ) به نظر مي رسد كه ناكامي زماني موجب افزايش حالت پرخاشگرانه در فرد مي شود كه نسبتا شديد باشد ، اما اگر خفيف يا متوسط باشد ممكن است موجب تشديد آن نشود . ب) قرائن فزاينده حكايت از آن دارد كه ناكامي زماني بروز پرخاشگري را افزايش مي دهد و آن را تشديد مي كند ك با ناحق و تحميلي باشد .
مي توان نتيجه گرفت كه انگيزه رفتارهاي آدمي يعني اهدافي كه او را در زندگي دنبال ميكند ، كسب رضايت خاطر و كاميابي است و اين هدف و منظور تحقق نمي يابد ، مگر آنكه احتياجات طبيعي كه بخشي از آن جنبه بدني دارد مانند نياز به آب ، هوا – حفظ خود از سرما و گرما .. و يا معنوي و رواني هستند مانند نياز به محبت ، احترام و تملك امور معنوي .. و تمايلات اكتسابي او تامين شود . هرگاه وصول به اين اهداف بامانع يا مشكلي برخورد نمايد ، براي رفع آن گاه متوسل به پرخاشگري مي شود . طبيعي است كه كودكي كه از مهر و عطوفت مادر محروم مي ماند و يا معلم كمتر به او توجه مي كند به دليل برخورداري از ناكامي دست به پرخاشگري مي زند ، براي مقابله با پرخاشگريهاي ناشي از ناكامي در محيطهاي ‎آ”موزشي بايد موارد ذيل را مطمح نظر داشت:
1-    تامين احتياجات بدني و رواني
2-    آشنا كردن دانش آموزان با اين امر كه انسان درهمه امور كامياب نمي شود .
3- توجه داشتن به روحيات دانش آموزان در هنگام وضع مقررات مدرسه ، يعني هر چه از سنگيني و سختي آن كاسته شود از بروز ستيزه جويي بيشتر جلوگيري مي شود ، زيرا فرد كمتر دچار احساس محروميت مي كند .
4-    داشتن حق اعتراض و بيان خواسته ها
5-    سهيم بودن در اداره امور مدرسه
6-    رعايت عدالت در مدرسه توسط اولياء آن
7-    ايجاد حس احترام و اعتماد به نفس واعتماد نسبت به اولياي مدرسه
8-    ترويج و تبليغ اصول و ارزشهاي اخلاقي به وسيله سرمشقهاي عملي
9-    تشكيل گروهاي مختلف علمي ، فرهنگي ، هنري ، تشويق گروهاي موفق
10-اولين تجربه دانش آموزان از محيط آموزشي بايد تجربه موفقي باشد .
11-پرهيز از به كار بردن محركاتي كه موجب انگيختن شاگردان مي شود ، همچون فرياد كشيدن بر سر آنها ، كه پاسخ متقابل آنها نيز پرخاشگري و خشونت است .
4-تحقيق در زمينه « ناكامي و شيوه هاي مواجهه با آ‎ن » ( فرغار[103] 1371)
افراد مختلف به طور متفاوت در برابر ناكامي و واكنش نشان مي دهند براي مثال نتيجه يك بررسي كه درباره هفت دانش آموز انجام گرفته ذكر مي گردد :
اين دانش آموزان در مسابقه بهترين انشاي سال شركت نمودند با توجه به نتايج مسابقه و عكس العمل افراديكه موفق به دريافت جايزه نشدن ، واكنشهاي متفاوت در قبال احساس ناكامي از برنده شدن مورد توجه قرار مي گيرد :
1- دانش آموز اول ، افزايش تلاش 2- دانش آموز دوم ، دلسرد شدن از ادامه كار 3- دانش آموز سوم ، انتخاب ايده آلي جديد در جايگزيني هدف قبلي 4- دانش آموز چهارم ، پناه بردن به رويا در برابر احساس ناكامي 5- دانش آموز پنجم ، بروز عكس العملهاي پرخاشگرانه 6- دانش آموز ششم ، جابجايي در بروز پرخاشگري ( خشم خود رامتوجه خانواده خود كرد ) 7- دانش آموز هفتم واكنش واپس گرا ( برگشت به دوره هاي ) رانشان داد.
ساير واكنشهاي به ناكامي عبارتند از :
احساس حقارت : احساس ناكامي اغلب با احساس حقارت همراه است ، مثلا كسي كه در انتخابات ورودي دانشگاه موفق نمي شود از اين كه حس جاه طلبي او ارضاء نشده دچار احساس شكست مي شود وهرگاه فردي درمقايسه موقعيتي ازخود با سايرين به اين تجربه برسد كه نسبت به سايرين كمبودهايي دارد ، ممكن است با اين طرز نگرش درمورد خود دچار احساس حقارت شود و مكانيسمهاي دفاعي از قبيل : جبران – دليل تراشي ، سركوبي … به كار گيرد .
واپس گرايي بيماريهاي جسمي ناشي از كشمكشهاي روحي بروز بيماري رواني ناشي از فشار روحي درموارد خاص نيز ناكامي به اختلال يا وقفه در كار بعضي از ارگانهاي بدن مثل : بينايي ، شنوايي ، يا تكلم منجر مي شود .
تدابير موثر براي تحمل ناكامي :
بايستي حتي المقدر بكوشيم تا از پديد آمدن احساس محروميت شديد و واكنشهاي حاد آن پيشگيري به عمل آورده و بايد در نظر داشت كه ميزان احساس ناكامي به تعداد وانواع نيازهاي ارضاء نشده و همچنين به طرز تفكر و واكنش هاي فرد بستگي دارد و بايد قدرت مقابله با مشكلات را در افراد بالا برد . گرچه لازمست كه ازرنج بردن كودكان از احساس ناكامي و حقارت پيشگيري شود ولي اين بدان معني نيست كه ما بايد هميشه سعي كنيم كه از آ”نان مراقبت و نگهداري كنيم ، يا نقشي محافظه كاران داشته باشيم . بلكه نحوه مواجهه با مشكلات در رشد فردي نقش مهمي ايفاء مي كند . از طريق برخورد مناسب بامشكلات است كه كودكان به واقعيتها و محدوديتهاي خويش وعالم بيرون پي مي برند و به اعتماد به نفس دست مي يابند .كسي به توانايي خودش ايمان دارد مقابله با مشكل را يك ارزش تلقي ميكند و از اين طريق مي توان به حدي ا زموفقيت رسيد كه قبلا ناممكن مي نمود .
ج) تحقيق در رابطه با آزمون روز نزوايگ :
1- تحقيق در زمينه « بررسي تحولي مسند كنترل و رابطه آن با پرخاشگربي » ( فراهاني[104]1375) در اين تحقيق از آزمون مسند كنترل نوويكي – استريلكند و تست تصاوير ناكامي[105] روزنزوايگ بر روي صد و بيست دختر در گروههاي سني هشت تا چهارده سال اجرا گرديد ، تا تاثير سن بر مسند كنترل و پرخاشگري و رابطه اين دو با هم ارزيابي مي گردد . فرض بر اين بود كه با افزايش سن ، جهت پرخاشگري دروني مي شود و كودكان بامسند كنترل دروني تر و بيروني تر از حيث رفتار پرخاشگرانه ( ريخت و جهت پرخاشگري ) ا ز يكديگر متفاوت هستند . يافته هاي نهايي پژوهش نشان داد كه ، درمحدوده خاصي از فرايند اجتماعي شدن ( هشت تا چهارده سال ) عامل سن در تغيير جهت مسند كنترل موثر نيست . با افزايش سن گرايش بيشتري به درون فكني پرخاشگري حاصل مي گردد . كودكان با مسند كنترل بيروني تر ، بيشتر حل مشكل ناكامي را علي رغم وجود مانع با تعقيب هدف پيشگيري مي كنند ، گرايش بيشتري به پيدا كردن راه حل موقعيت ناكام كننده از طريق فرد ديگر دارند وبا قبول سرزنش و انتقاد از خود پرخاشگري را بيشتر متوجه خود مي كنند ، كودكان با مسند كنترل دروني تر ، بيشتر براي دفاع از خود عمل مي كنند و در مقابل ناكامي اغماض بيشتري ازخود نشان مي دهند و با طرفه رفتن از موقعيت ناكام كننده گرايش بيشتري به باز داري بيان خصومت آميز دارند .


فصل سوم
روش تحقيق
1-   جامعه :
-جامعه مورد بررسي در اين تحقيق ، متشكل از دانش آموزان دختر و پسر كلاسهاي چهارم و پنجم مقطع ابتدايي ، از سه دبستان آموزش و پرورش شهرستان قروه مي باشد .
2-   نمونه و نمونه گيري :
-حجم نمونه ، عبارت است از دويست نفر از دانش آموزان كلاسهاي چهارم و پنجم دبستان ، صد دانش آموز دختر و صد دانش آموز پسر با روش نمونه گيري تصادفي انتخاب شدند :
براي انتخاب دانش آ‎موزان ، ابتدا ، ‎آزمون روز نزوايگ را به صورت آزمايشي بر روي بيست نفر از دانش آموزان كلاسهاي اول ، دوم ، سوم ، چهارم و پنجم ( ده دانش آ‎موز دختر و ده دانش آموز پسر اجرا كرده و پاسخهاي آنها مورد تجزيه و تحليل قرار گرفت ، نتيجه آزمون آزمايشي مشخص كرد : دانش آموزان دختر و پسر كلاسهاي اول تا سوم به اكثر سوالات آزمون پاسخ نداده بودند و به همين دليل گروه نمونه از بين دانش آموزان چهارم و پنجم انتخاب شده اند .
از ميان شش كلاس چهارم ( تعداد دانش آموزان هر كلاس بيست و چهار نفر بود ) و هفت كلاس پنجم ( تعداد دانش آموزان هر كلاس بيست و شش نفر بود ) مدارس پسرانه ، دو كلاس چهارم و دو كلاس پنجم به صورت كاملا تصادفي انتخاب شده و براي هر گروه ( آزمايشي و كنترل ) يك كلاس چهارم با يك كلاس پنجم در نظر گرفته شد ( براي هر گروه جمعا پنجاه نفر )
از ميان سه كلاس چهارم و سه كلاس پنجم مدرسه دخترانه ( كلاسهاي چهارم سي و دو نفر دانش آموز داشت و كلاسهاي پنجم سي و چهار نفر ) يك كلاس چهارم و دو كلاس پنجم به صورت كاملا تصادفي انتخاب شده وبراي هر گروه ( آزمايشي وكنترل ) شانزده نفر از دانش آموزان كلاس چهارم و هفده نفر از دانش ‎آموزان هر كلاس پنجم در نظر گرفته شدند ( براي هر گروه جمعا پنجاه نفر ) .
سن دانش آموزان گروه نمونه از ( ده سال ، ده سال و چند ماه و يازده سال تا يازده سال و چند ماه ) مي باشد .
3-طرح تحقيق :
طرح تحقيق « پس آزمون چند گروهي با گروه كنترل » مي باشد .
    RGEb-x t2      1       R =تصادفي            x = متغيير مستقل
   2- RGCb - - t2            =T آزمون مصور ناكامي روز نزوايگ كودكان [106]
 3-RGEg -X     t2         GE= گروه آزمايشي       =Gc گروه كنترل
   4- RGCg - - t2        =Gb     گروه پسران             =Gg گروه دختران
-    نمونه به چهار گروه تقسيم شده ، كه در آن دو گروه آزمايشي و دو گروه كنترل وجود داشته وهر گروه شامل پنجاه نفر مي باشد . درگروه اول ( آزمايشي پسران ) متغير مستقل اعمال شده و پس از آن آزمون اجرا گرديده است ، در گروه دوم ، گروه گواه پسران ، بدون اعمال متغير مستقل فقط آزمون اجرا شده ، در گروه سوم ، گروه آزمايشي[107] دختران ، متغير مستقل اعمال پس از آن آزمون اجرا شده در گروه چهارم گروه گواه دختران متغير مستقل وجود نداشته و فقط ‎آزمون اجرا گرديده است .
4-متغيرها
متغيرمستقل : در اين تحقيق ايجاد حالت ناكام كننده كه عبارت بود از جلوگيري از شركت دانش آموزان گروه آزمايشي در مسابقات ورزشي كه قرا رآن قبلا گذاشته شده بود و قبل از انجام آزمون اعلام شد كه اين قرار لغو شده و دانش آموزان نمي توانند در اين مسابقات شركت كنند مي باشد .
متغير وابسته : واكنشهاي آزمودنيها به متغير مستقل بر اساس نتايج آزمون مي باشد .
5-ابزار اندازه گيري ، نحوه اجراء و شيوه هاي تجزيه و تحليل آن :
ابزار اندازه گيري ، آزمون مصور ناكامي روزنزوايگ[108] مي باشد كه براي آشنايي با اين ابزار توضيحاتي درخصوص آن داده مي شود :
سائول روزنزوايگ از سال 1930 به روانكاري توجه كرد و تلاش نمود تا نظريه فرويد را مورد بررسي تجربي قرار دهد . تا آن زمان مطالعات روانكاري بر پايه تجربه هاي كنترل نشده متكي بود . مجموعه وسايلي كه براي اين كار تهيه كرده بود رويهم آزمون ناكامي ناميده شد كه با علامت اختصاري F- Test معرفي شد اين مجموعه چهار قسمت بود و قسمت چهارم آن اساس پيدايش آزمون ناكامي به شكل رايج امروزي آن گرديد وشامل تصاويري بود كه براي برونفكني احساسات و هيجانها بكار مي رفت و بعدها شكل و تعداد منظمي به خود گرفتند و ‎آزمون تصويري ناكامي را بوجود آوردند و علامت اختصاري  ( p.f)آن است و در نخستين صورت تكامل يافته آن در سال 1944 منتشر شد .
روزنزوايگ آزمون خود را گسترش داد و امروزه در سه شكل متنوع بكار برده مي شود كه بر حسب سه دوره سني ، كودكي ، جواني و بزرگسالي تهيه شده است .آزمون ناكامي براي كودكان در سال 1945 در امريكا منتشر شد و براي اولين بار در سال 1945 به وسيله ( وان روي[109]C.P.A[110] فرانسه براي كودكان شش تا دوازده ساله بوسيله ( انژون ، فرزون ، پيشو[111] ) استاندارد شده واكنون مورد استفاده است . ) براي استفاده فرانسوي زبانها آماده گرديد . در فاصله سالهاي 1956 تا 1963 به وسيله مركز روانشناسي كاربردي
روزنزوايگ معتقد است آزموني كه براي كودكان تهيه شده ، معتبر تر از آزمون بزرگسلان است ، زيرا كودكان راحتر و ساده تر احساس ها و هيجانهاي خود را در تصاوير مربوط برونفكني
مي كنند ، وتعبير آنها عيني تر و واقعي تر است ، نام كامل آزمون در انگليسي « روش تداعي تصاوير براي تشخيص عكس العملهاي ناكامي [112]p.f.s[113] گذارد به معني بررسي تصاوير ناكامي . است . كه روزنزوايگ علامت اختصاري آن را
اين آزمون حد ميانه آزمون تداعي كلمات متلعق به يونگ [114]TAT ( اندريافت موضوع ) متعلق به موازي است ، مانند آزمون TAT از تصاوير استفاده مي كند وبه آزمايش شونده امكان مي دهد تا با شخصيت هاي نقش شده در تصاوير همانند شود و به همين جهت تصاوير نامشخص طرح شده اند . وجه شباهت آن با آزمون يونگ از آن جهت است كه محركها و پاسخها مستقيما به هم وابسته اند : تصاوير در آزمون روزنزوايگ بجاي كلمات كليدي در آزمون يونگ بكار رفته اند و پاسخها در هر دو آزمون مشابه يكديگر صادر مي شود . و آزمون
بدين ترتيب مي توان گفت كه آزمون تصاوير ناكامي متكي به شيوه برونفكي مفيد است واز روش كلي تداعي معاني به كمك تصاوير استفاده مي كند ، به عقيده روزنزوايگ : شيوه هاي برونفكني براي رسيدن به عينيت از آزمايش شونده مي خواهند تا جايي كه ممكن است ذهن گرايانه و شخصي عمل كند .
در اين شيوه رفتارهاي تخيلي مورد نظر است كه با كمك وسايل كم و بيش سازمان يافته اي بوجود آمده است اغلب پژوهشگران و از آن جمله روزنزوايگ معتقد است كه آزمون او ، محدود و كنترل شده است و داراي هدفهاي مشخص است اين آ”زمون طرح هاي كلي عكس العملهارا در موقعيت هاي مشخص ارزيابي مي كند و برخي از جنبه هاي ويژه شخصيت را نشان مي دهد و وسيله اي براي آشكار ساختن نوعي عكس العمل در برابر استرسهاي عادي زندگي است . از ميان اين عكس العملها مي توان دفاع از خود[115]، شرمساري [116]،پرخاشگري [117]، تحمل ناكامي [118]را نام برد .
آزمون روز نزوايگ براي كودكان چهار تا سيزده ساله مركب از بيست و چهار تصوير است كه در آنها به شيوه داستاني كودكاني را نشان مي دهد كه دچار ناكامي و موقعيت نامطلوب شده اند ، در هر تصوير دو شخص وجود دارد .شخص طرف چپ در حال گفتن جمله اي است كه يا موجب ناكامي و يا مويد ناكامي شخص طرف راست مي شود .
شخص ناكام كننده در بيشتر تصاوير بزرگسال است ، اما شخص ناكام شونده هميشه يك كودك است . ناكام كننده گاهي يك زن و معرف رفتار مادرانه و گاهي يك مرد ومعرف رفتار پدرانه است. ناكام شونده گاهي دختر و گاهي پسر است . همين وجه تمايز به پژوهشگران امكان مي دارد كه عكس العملهاي آزمايش شونده را درموقعيتهاي خانوادگي و د رارتباط با والدين و يا هر كدام به تنهايي ارزيابي كند . در هر بيست و چهار تصوير ناكامي هاي عادي كوچك در زندگي روزمره مطرح است ونشانگر ناكامي از احتياجات واقعي است ، مثلا احتياج به مورد تاييد قرار گرفتن ، تعلق به گروهي داشتن و غيره ، گسترش مفهوم و دامنه احتياج در تصاوير موجب گسترش مفهوم ناكامي مي شود ، به عبارتي ديگر هر چه انواع احتياجات افزايش يابد صورتهاي بروز ناكامي فراوانتر مي گردد .، به طوري كه مفاهيمي مانند « شكست » و موقعيت هاي شكست آور را در بر مي گيرد .
-اجراي آزمون بر چند فرض بنيادي متكي است :نخستين فرض آن است كه آزمايش شونده در موقعيت هر تصوير ،خود را با شخص اصلي يعني كسي كه ناكام شده همانند مي سازد و در چنين حالي برونفكني مي كند ،فرض دوم ان است كه آزمايش شونده رفتار وعكس العملهاي خود را بر پايه ،احساسات ،رويه ها ،احتياجات و گرايشهاي زندگي و مشكلات واقعي و روز مره خود سازمان و بروز مي دهد و فرض سوم آن است كه پاسخهاي آزمايش شو نده براي خود او «ناخوداگاه» است و نمونه اي از تنوع عكس العمل هاي او در موقعيت هاي ناكامي است .اين فرضيه ها در نظريه روانكاوي كه مبدا ء حركت روز نزوايگ براي ساختن آزمون بوده است .وجود داشته و پايه اي بري تجزيه وتحليلهاي بعدي شده است .
-آزمون هم به صورت فردي و هم بصورت گروهي قابل اجراست و براي دختران و پسران آزمون يكسان است ،آزمون دستور العمل خاصي دارد كه در مقدمه آن آمده است و آزمايش كننده بايد قبل از اجراي آزمون آن را براي آزمايش شونده بخواند،كه دستورالعمل اينچنين است :
«مانند برخي از بازيها در اين دفتر چه تصاوير به دقت نگاه كن ،در هر يك از انها يك نفر هست كه حرف مي زند .انچه را كه او مي گويد بخوان ،در چهار چوبه خالي پاسخي را كه ان پسر يا دختر مي دهد بنويس پاسخي كه مي دهي بايد نخستين فكري باشد كه به نظرت مي آيد ،تا جايي كه مي تواني با سرعت كار كن .»
هنگامي كه كودك مشغول پاسخ دادن است بايد ترديد ها و نحوه حركات و پر سشهايي را كه بر حسب ضرورت طرح مي كند ،ياداشت نماييم و زمان را كلي را كه آزمايش شونده براي پاسخ صرف مي نمايد ثبت نماييم .
-    اگر بخواهيم نقش و سهم فرويد را در پژوهشهايي مربوط به ناكامي بيان كنيم ، بايد تمام نظريه او را خلاصه كنيم و كار روزنزوايگ نمونه خوبي است براي اين كار : تقسيم بندي او از عكس العملهاي فرد در برابر موقعيتهاي ناكام كننده ، در واقع تقسيم بندي مفاهيم و خلاصه كردن نظريه فرويد است ، او اين گونه عكس العمل ها را به سه گروه تقسيم مي نمايد :
الف) عكس العمل هاي پرخاشگرانه بيروني [119]كه مبناي روانكاوي آنها « پرخاشگري » و « برونفكني » است .
ب ) عكس العمل هاي پرخاشگرانه دروني [120]كه مبناي روانكاوي آنها مفهوم « دلهره » و« درونفكني » است .
ج) عكس العمل هاي نا پرخاشگرانه [121]كه مبناي روانكاوي آنها « واپس زدن » است . بر پايه اين تقسيم بندي روز نزايگ تابلوي از عكس العمل هاي پرخاشگرانه فرد كه در برابر عوامل ناكامي بر حسب نوع و جهت داده مي شود را مي نمايد . كه به طور خلاصه معرف عقايد او ( جنبه نظري و علمي ) در باره روانكاوي تجربي است .
انواع پرخاشگري طبق تابلوي روزنزوايگ :
1- عكس العمل هاي پرخاشگرانه براي دفاع خود – اين عكس العمل ها دلالت بر قدرت يا ضعف « من برتر [122]» به مفهوم روانكاوي آن دارد . و مبين احساس شرمساري فرد است .
2- عكس العملهاي پرخاشگرانه در برابر تسلط و بقاي مانع – چنين موقعيتهاي از لحاظ روانكاوي به دو صورت قابل تفسير است : الف ) ناكامي بخاطر توقف و درگير شدن « من » كه در اين وضعيت مانع خواه اشخاص باشند و خواه اشياء مستقيما موجب تهديد ، قطع اميد و رابطه عدم تاييد ، حلمه و نظاير آنهاخواهد شد و سبب ناكامي فرد ديگري مي گردد كه در مجموعه آزمون تصاوير شماره ( يك ، دو ، سه ، چهار ، پنج ، نه ، ده ، شانزده ، هفده ، هجده، بيست ، بيست و سه ، و بيست و چهار، از اين نوع هستند .
ب) ناكامي بخاطر توقف و درگير شدن « من برتر » در اين وضعيت فرد ناكام شده ، مورد انتقام ، اتهام ناسزا، شك قرار مي گيرد ، زيرا موجب خطا و حسادت براي فرد ديگر شده و موجب محروميت او شده است ، در آزمون تصاوير شماره (شش ، هفت ، هشت ، دوازده ، سيزده ، چهارده ، نوزده ، بيست ودو ، ) از اين نوع هستند ( ياد آوري در مورد تصاوير آزمون: پس از هر تصوير از وضعيت هاي اول ، تصويري ازوضعيت دوم قرار دارد و اين كار موجب مي شود كه عكس العمل آزمايش شونده هنگامي كه بوسيله ، « من برتر » متوقف و يا درگير مي شود تشديد گردد)
3- عكس العمل هاي پرخاشگرانه د ربرابر بقاي احتياج : در اينگونه وضعيت ها تلاش مي شود كه مشكل را به نحوي حل كند و مانع را با ذكر علل و هدفهايي توجيه نمايد . در نظريه روانكاوي چنين وضعيتي با اصل واقع بيني [123]و مكانيسم دفاعي دليل تراشي[124] تطبيق مي كند .
مقوله هاي شش گانه ناكامي و پرخاشگري در آزمون روزنزوايگ :
1- بقاي مانع ([125]O-O) بنابراين معيار ، فرد از مانع و از افراد ناكام كننده كه برحسب اتفاق پيش آ”مده ، آگاه است ، رفتارش نشان مي دهد كه : بي تفاوت ، ميخكوب شده ، ناتوان از دنبال كردن هدف ، نمي تواند از شخصيت خود دفاع كند …. ناكام كنندگي موقعيت را مورد تاييد قرار مي دهد . پاسخ هاي او نشانه وجود استرسي فعال است كه تمام وجودش را تهديد مي كند اين پاسخ ها ناتمام ، مانع شده و مبين حضور مانع است .
عكس العملهاي كه از تسلط مانع بروز مي كند ، نشانه مرضي دارند ، در روانكاوي جزء رفتارهاي هستند كه در مفهوم والاگرايي[126] و تبديل سازي[127] قرار مي گيرند .
2- دفاع از خود ( ([128]E-Dعكس العملهاي دفاع از خود كم وبيش با استرسهاي فعال تطبيق مي كند . در اين نوع استرسها « من » فرد ابتكار را به دست مي گيرد تا از خود دفاع كند ، فرد در مقابل آنچه كه حس مي كند براي خودش و ديگران مخرب است پايداري نشان مي دهد و رفتارش نمايشگر آن است . كه موردتهديد قرا رگرفته و يا خود را در خطر تهديد مي بيند . ملاحظه مي شود كه در حال آماده باش است . و مي خواهد خود را حفظ كند .به طوركلي حالت پرخاشگري منفي و مخرب در سلوك فرد ديده مي شود ، شكلي از خصومت رانسبت به محيط و نسبت به خود نشان مي دهد . در برخي حالات مي ترسد ، ترسي كه ممكن است از احساس دست دادن پشتيباني محيط اجتماعي باشد .
3- بقاياي( [129]N-P) نياز در پاسخهاي كه دال بربقاي نياز دارد ، فرد استرس منفي ، سرد ، مزاحم بر آورده شدن نياز مي بيند . نيازهاي ناكام شده معرف نوعي از پرخاشگري است كه گاهي با خلاقيت همراه است . هدف رفتار فرد ارضاي نياز است كه به وسيله اي ناخشنود شده است ، دنبال راه حلي مي گردد كه مناسب باموقعيت است : از يك نفر ديگر كمك مي خواهد و مي كوشد تا رفتار خود را به نحو مطلوب اصلاح كند و يا منتظر مي ماند تا به مرور زمان براي آن راه حلي پيدا شود ، مي كوشد تا از مانع بگذرد . و يا آن را دور بزند .
4- پرخاشگري بيروني([130]E-A) فرد ناكام سعي مي كند ، فرد ديگري را مورد حمله قرار دهد ، فرد مورد حمله مستقيما مسئول ناكامي است يا اينكه مسئول نيست اما ، بوسيله فرد ناكام شده مسئول شناخته مي شود ، به كمك مكانيسمهاي دفاعي « جانشين سازي [131]» و «برونفكني » نقاط ضعف و خطاها و ناهنجاريهاي خود را به ديگران نسبت مي دهد . اضطراب وعصبانيت خود را نسبت به آنچه كه مانع او شده ابراز مي دارد و مي خواهد تا آن ديگري براي حل مشكل اقدام كند .
5- پرخاشگري دروني ([132] I-A)فرد ناكام شده بجاي آنكه پرخاشگري خود را آزادانه بيان كند آن را به طرف خود بر مي گرداند ، عكس العملهايش بر پايه دلهره نهاده شده است . ، خستگي فرد ناكام شده به سوي خود او بر مي گردد، با شدت موفق به افسرده ساختن خود مي گردد ، در جستجوي نوعي بدبختي براي تنبيه خود است .
6- ناپرخاشگري ( [133]M-A)فرد نه خود ونه ديگري را مسئول نمي شمارد مي كوشد تا از پرخاشگري ، پرهيز كند ، مكانيسم دفاعي كه در اينجاظاهر مي شود « واپس زدن [134]» است .محرك عكس العملهاي او بيشتر گرايش اجتماعي است . تا پرخاشگري ، عوامل نامطبوع از ميدان آگاهي بيرون رانده شده است ، وليكن موقعيتي كه پذيرفته نشده مي تواند رفتار فرد ناكام شده را رهبري كند .
فرد د رپاسخهايش از پرخاشگري پرهيز مي كند و موقعيت ناكام كننده بدون اهميت جلوه داده مي شود . چنانكه گويي تقصير كسي نيست ، اگر صبر كند موقعيت بهبود مي يابد .
عوامل يازدهگانه ناكامي و پرخاشگري درآزمو ن روزنزوايگ :
1-   ثبات بيروني پرخاش ( E)[135]
اين عامل مهم برخورد مقوله « تسلط مانع » و « پرخاشگري بيروني » رانشان ميدهد . مانع ناكام كننده با شدت وحدت وثبات دارد : فرد پرخاشگري و اعتراض در برابر اشياء بي جان و يا ناراحتي خود را از شانس يا بدبختي ابراز مي كنند .
2-   ثبات دروني پرخاش (I)[136]
اين عامل مهم برخورد مقوله « تسلط مانع » و « پرخاشگري دروني » است مانع ناكام كننده تعبير نمي شود و حتي در برخي موارد در بعضي از حالات ، سودمند هم معرفي مي گردد و فرد خود را موجبي براي ناراحتي ديگران مي داند وازاينكه وارد ماجرايي شود كه موجب ناراحتي ديگران گردد خوشحال نيست . در پاسخهاي خود وجود ناكامي رامنكر مي شود ، نمي گذارد ديگران از ناراحتي او باخبر شوند .
3-   ثبات در ناپرخاشگري (M)[137]
اين عامل محل برخورد مقوله « تسلط مانع » و « ناپرخاشگري » است . مانعي كه در موقعيت ناكامي وجود دارد كوچك شمرده مي شود تاحدي كه به نظر مي رسد كه مانع وجود ندارد . عكس العمل براي حفظ وضعيت خود ، ناراحتي از دست دادن آبرو ، بي تفاوتي واقعي آشكارا و يا پوشيده است .
4-   تنبيه به سرزنش بيروني ( E)[138]
اين عامل محل تلاقي مقوله « پرخاشگري بيروني » و « دفاع از خود » است . و نشان مي دهد كه پرخاشگري به طور اخذ عليه فرد ديگري هدايت شده . تنش خود را تخليه مي كند و بدين وسيله رضايت حاصل مي كند ، مايل است كه فرد ديگري را به منزله علت براي ناكاميهاي روزانه خود بداند . فرد مبارزه جويي خود را حفظ كرده و جنبه دفاعي به خود مي گيرد ، كنايه مي زند و خصومت نشان مي دهد و مي كوشد تا با تمسخر مخاطب خود را بخنداند .
5-   عامل ( E)معرف نوعي از تغيرات عامل( E است .
در اين حالت فرد با پرخاشگري منكر حملات مي شود كه به او نسبت مي دهند و مبارزه جوي خود را به صورت دفاع از خود نشان مي دهد .
6-   تنبيه و سرزنش دروني (I)[139]
مركز تلاقي مقوله « پرخاشگري دروني » و« دفاع از خود »است فرد ناكام شده پرخاشگري را به خودش بر مي گرداند . مسئوليت خود را مي پذيرد ، آن را از بخت خود مي داند و « پرخاشگري به خود[140] » است : كنايه گويي وكنترل را در باره خود اجرا مي كند و مي كوشد تا بنحوي « خود آزارانه [141]» خويشتن را مورد تمسخر قرار دهد .
7-   عامل (I)معرف نوعي از تغييرات عامل (I)است
فرد اشتباه را مي پذيرد و اما گناهكاري آن را نمي پذيرد و معتقد است كه موقعيت در بروز خطا اجتناب ناپذير است . كاستن مسئوليت خود و دخالت دادن عوامل غيره منتظره درحادثه اي كه اتفاق افتاده است .
8-   بدون تنبيه و سرزنش (M)[142]
محل تلاقي مقوله « ناپرخاشگري » و « دفاع از خود است . موقعيت آن طور است كه مورد توجه قرا رنمي گيرد . و فرد ناكام كننده غايب است . احساس گناهكاري كنار گذاشته شده است . و فرد از تحقير كردن ديگران صرفه نظر مي كند و آن را متوجه بي مبالاتي موقعيت مي سازد .
9-   مقاومت بيروني (e)[143]
محل تلاقي مقوله « بقاي نياز » و «پرخاشگري بيروني » است فرد ناكام شده با اصرار راه حل مشكلات موقعيت ناكام كننده را از فرد ديگري انتظار دارد . درخواستهاي او با حالت دستور دادن و وابسته بودن به ديگران همراه است . درخواست كمك را با صراحت و آشكار انجام مي دهد .
10-           مقاومت دروني (I)
محل تلاقي مقوله « بقاي نياز » « و پرخاشگري دروني» است فرد راه حلهايي كه همراه بااحساس گناهكاري براي حل مشكل ارائه مي دهد . پاسخها از يك طرف ابتكار و آماده ساختن وضع را از طرف فرد نشان مي دهد . و ازطرفي با احساس امنيت و كهتري همراه است .
11-           بدو ن مقاومت (m)[144]
محل تلاقي مقوله « بقاي نياز » و « ناپرخاشگري » است فرد انتظار دارد كه وقت ، شرايط و زمان را ه حل مشكل او را فراهم سازد . و مساعد نمايد .در عكس العملهاي خود شكيبايي و اطاعت نشان مي دهد وبه قضا و قدر معتقد است .
شيوه و مفهوم اساسي تجزيه و تحليل آزمون روزنزوايگ :
-آزمون داراي پاسخ نامه است ، كه شامل بيست و چهار شماره براي ثبت پاسخها در موقعيت هاي بيست و چهار گانه مي باشد . اگر آزمون به صورت انفرادي مورد استفاده قرا ربگيرد ، در ستون مقابل هر پاسخ رفتار آزمايش شونده ثبت مي گردد ، سپس كدي را كه براي هر آزمون تشخيص داده شده ، را در ستون چپ ثبت مي نمايد .
-    گزارشنامه آزمون : در گزارشنامه آزمون ، نمراتي هست كه از تركيب شدن نمرات عامل ناكامي حاصل مي شوند . اين نمرات معرف خصيصه هاي عمومي فرد است . و ما آنهارا به منزله عوامل قطعي و نمايش دهنده رفتار ثابت او مي دانيم و مورد تعبير و تفسير قرار مي دهيم .
(روزنزوايگ 1974) مواردي كه در گزارشنامه وجود دارد عبارت است از :
1- تطابق با گروه ( G.C.R)[145]اين مفهوم نشانگر انطباق پاسخهاي آزمايش شونده با حد متوسط پاسخهاي جمعيتي است . كه او را در آن قرار دارد . در آزمون روزنزوايگ مانند ساير آزمونهاي برونفكني نتيجه نشانگر خيلي بالا نيست ، بلكه مهمترين نتيجه از آن كسي است كه با نتايج حد متوسط گروه عادي مورد مطالعه منطبق باشد .
نمرات انطباق با گروه ( G.C.R)است براي مشخص كردن ناسازگاري احتمالي فرد يا گروه است ويابه عبارت ديگر به اين نمره خوب وياد بدسازگاري آزمايش شونده را متمايز مي كند ، براي اين منظور نتايج تحقيقي كه درباره عادات اجتماعي و سازگاري كودكان انجام شده نقل مي شود :
( روزنزوايگ 1962)
-گروه اول : سازگاري مطلوب دارند ، روابط اجتماعي خوب ، دوستانش آنان را به خوبي مي پذيرند ، تمايل پرخاشگرانه به دستور دادن ويا فرمان دادن به ديگران را ندارد .
-    گروه دوم : سازگاري مطلوب دارند ، نا پر خاشگرانه اند ، دوستانشان آنها را به خوبي پذيرفته ولي نقش فرمان دادن و تسلط طلبانه دارند .
-    گروه سوم : ترسو، خجالتي و جزء كساني هستند كه مي خواهند وسيله گروه مورد قبول قرار بگيرند ، ولي به علت عدم اطمينان با ديگران روابطي مطبوع و متغير دارند .
-    گروه چهارم : پرخاشگر و ويران كننده اند . شامل آنهايي است كه سازگاري اجتماعي ضعيفي دارند ، خصومت خود را نسبت به ديگران با نيش خند و گاهي با حمله بدني نشان مي دهند
-    گروه پنجم : غير اجتماعي در خود فرو رفته اند ، شامل آنهايي است كه علاقه كمي به روابط اجتماعي دارند و ترجيج مي دهند كه مطالعه و بازي را به تنهايي انجام دهند .
-         نتايج با توجه به عوامل تجزيه و تحليل آزمون براي گروههاي پنجگانه به شرح زير است .
-         گروه اول : نمره (O- D),( E-A) پايين است و نمره ( E –D),(I –A)بالا است ونمره( N –P),(M-A) ضعيف است .
-         گروه دوم نمره( E-D),(E-A) بالا است و نمره(..),(I,-A) پايين است ونمره ( N-P)(M-A)پايين است .
-         گروه سوم نمره( E-D),(E-A)( پايين است نمره( O-D),(I-A) بالا است و نمره (N-P),(M-A)بالااست .
-         گروه چهارم نمره ( E-D),(N-P),(I-A)قوي است نمره(I,-A) (..) پايين است و نمره(M-A).. …بالااست .
-         گروه پنجم نمره E-A) )پايين است نمره ),(I-A)خيلي بالا است و نمره( N-P)(M- A) خيلي بالا است .
2- انگارها[146] صورتهاي تازه اي هستند كه به ارقام تابلو نيمرخها داده مي شود ، انگارها ، تسلط عوامل « يا نحو پاسخ دادن » را در گزارشنامه آزمايش شونده ، خلاصه مي كند ، عواملي كه تسلط دارند هم از لحاظ « جهت » و هم ازلحاظ مقوله اي كه در آن قرا ردارند متمايز مي نمايد .
الف ) انگاره يك : نحوه تسلط جهت پاسخ ها است بدون در نظر گرفتن مقوله آن بدين ترتيب كه نمرات( M-A),(I-A),(E-A) را برحسب فراواني تصاعدي رديف مي كند و رابطه مبني آنها را با علامت ( كوچكتر ) (بزرگتر) و يا (مساوي =) مشخص مي كند . ( مخصوص بزرگسالان و نوجوانان )
ب ) انگاره كلي كلاسيك : براي تعين اين انگاره سه تا يازده عاملي را كه زمينه ساز پاسخ ها هستند با توجه به نمره خا م آنها و با توجه به اينكه بيشترين نمره را آورده باشند انتخاب مي كنيم و رابطه نسبي آنها را با علائم ياد شده مشخص مي نمايم ، بدين ترتيب پاسخ ها را كه بيشتر از همه بروز مي كند ، متمايز مي نمايم ( كرامر 1970) ( مخصوص كودكان و نوجوانان و بزرگسالان)
ج) انگاره من برتر : براي تعين اين انگاره عاملهاي(E),(I) را با ساير عوامل نمره گذاري مقايسه كرده براي اينكه نحوه پاسخهاي آزمايش شونده را در موقعيتهاي كه در برابر امتناع « من برتر » قرا ر مي گيرد ، نشان مي دهد و پاسخهاي بدست آمده به ما اين امكان را مي دهد كه درجه مسئوليت پذيري آزمايش شونده را سنجيده اين كار را در مقايسه با پاسخهاي كه در آن اعتراض و انتقاد را مي پذيرد و يا آن را متوجه ديگران مي كند ، انجام مي دهيم . ( روزنزوايگ 1963)
3- گرايشها :[147] گرايش نشان مي دهد كه عكس العملهاي آزمايش شونده چگونه از يك جهت به جهت ديگر به طور معني دار تغيير مي كند .و تغييراتي از اين نوع مهم است زيرا رويه آزمايش شونده را در برابر عكس العملهاي خود نشان مي دهد .
-هر چه تعداد گرايشها كمتر باشد سازگاري آزمايش شونده بيشتر است وجود گرايشها با توقف خصومت و افزايش احساسهاي گناهكاري همراه است وظهور گرايشها نوعي بي ثباتي در پاسخ ها را ايجاد مي كند كه در نتيجه يكي از نشانه هاي اساسي « گذشت در برابر ناكامي » است . و افرادي كه داراي گرايش هستند در « بروز پرخاشگري دچار تعارض مي شوند . » يعني :
-افزايش احسا س گناهكاري بر اثر افزايش عاملهاي (I-A)
-         كاهش آشكار پرخاشگري بر اثر كاهش نمرات عاملها ي(E-A)
-         افزايش امتناعها و توقفها بر اثر افزايش (M-A)
-    ( اگر بپذيريم كه افزايش تعداد گرايشها نشان نا آرامي و بي قرار است اين نكته خود با كاهش «دفاع از خود » كاهش « سازگاري با معيارهاي اجتماعي » كاهش پاسخهاي « من برتر » و افزايش پاسخها « بدون تنبيه و سرزنش » همراه است ).« پيشو 1965»
لازم به ذكر است كه آزمون روزنزوايگ براي شناخت رفتارهاي بيمار گونه نيز مورد استفاده قرار مي گيرد . « گذشت دربرابر ناكامي [148]– زيستي و بالاخره تكامل رشد فرد است . اگر در ‎آزمايش شونده اي عكس العملهاي نامتناسبي در دفاع ازخود نشان داده شود توانايي گذشت او در برابر ناكامي ضعيف است واين ضعف با تشديد و بروني شدن رفتار پرخاشگرانه بيشتر مي شود . كه اين شرايطي با حالات نوروز ويا حتي پسيكوز سروكار داشته كه عكس حالت سلامت رواني است . چو ن در سلامت رواني گذشت فرد در برابر ناكامي بالا است . » مهارت فرد در به تاخير انداختن خواسته ها و لذت هاي آني است . و در معناي وسيعتر ، معرف انطباق با واقعيت ، سازگاري رواني
حتي ممكن است در مواردي كه گذشت در برابر ناكامي اصلا وجود ندارد ، اثري از « عقده هاي رواني [149]» مشهود گردد.
6-روشهاي آماري :
الف ) شيوه تجزيه و تحليل داده ها بر اساس جداول آزمون روزنزوايگ بصورت زير مي باشد:
1-   كد يابي براي پاسخها :
-كد گذاري پاسخها بر اساس تابلوي شماره يك شامل مجموعه مقوله ها و عواملي كه مورد استفاده براي كد گذاري مي باشد همراه باتوصيف كوتاهي از انها ، انجام مي گيرد .
2-   محاسبه G.C.R   تطابق باگروه :
براي تعيين G.C.R بايد عمليات ذيل را انجا م داد :
الف ) علائم بدست آمده براي هر يك از پاسخهاي رابا علامتي كه د رمقابل شماره مربوط در هر خانه در ستون مربوط در جدول تجزيه وتحليل[150]G.C.R نوشته مي شود . اگر براي پاسخ دو علامت انتخاب شده باشد ودر جدول نيز دو علامت باشد كه چهار علامت دو به دو نيز منطبق بودند به آن نيز يك نمره مي دهيد اگر دوعلامت براي پاسخ با علامت قيد شد در جدول تطبيق نمي كرد به آن نمره صفر داده ميشود. است مقايسه كرده ، اگر پاسخ تنها با يك علامت مشخص شده و اين علامت ثبت شده ، درخانه مربوط به جدول تطبيق مي كند و به آن يك نمره داده و در ستون
ب ) مجموعه ارقامي را كه در ستون G.C.R ثبت شده را بدست آورده و اين مجموعه ارزش خام G.C.R است كه در اين جدول نوشته مي شود .
ج) نمره خام را به تناسب بيست وچهار كه تعداد كل موقعيتها ست به درصد تبديل كرده كه براي اينكار از جدول شماره يك استفاده مي شود .
د) درصد با مراجعه به جدول شماره دو[151]T مي شود .  تبديل به نمره
3-   محاسبه نيمرخها :
برا ي محاسبه نيمرخها و ثبت درجدول گزارشنامه مراحل زير انجام مي شود :
الف ) براي هر يك از موقعيتها اگر يك علامت قابل تشخيص است و يك نمره و اگر دو علامت است براي هر كدام نمره منظور مي گردد. بدين ترتيب ارز ش نه خانه نميرخ مشخص مي شود يعني ارزشهاي هر يك از علائم ( E,E,e,I,I,I,M,M,m) در خانه مربوط نوشته مي شود .
ب ) اعداد بدست آمده ردهر خانه با مراجعه به جدولهاي شماره ( يك و دو) تبديل به نمره T مي شود .
ج) نمرات خام مربوط به انواع عكس العملهاي پرخاشگرانه(N-P-E-D-D-O) و نمرات خام متعلق به سه جهت پرخاشگري ( E,A,I,A,M,A) را محاسبه كرده و در ستون كنار در جدول نيمرخها را كنترل نمائيد جمع نمرات خام متعلق به(O-D-E-D-N)(E-A-I-A-M-A),P) را تعيين كرده كه بايد مساوي بيست و چهار باشد . نمرات خام با كمك جدول شماره يك تبديل به درصد و نمرات درصد با جدول شماره دو تبديل به نمرهT مي گردد.
4-   محاسبه انگاره ها : ( انگاره كلي كلاسيك )
-براي تعيين اين انگاره سه تا يازده عاملي را كه زمينه ساز پاسخها هستند با توجه به نمره خام آنها وبا توجه به اينكه بيشترين نمره را آ‎ورده باشند انتخاب كرده و رابطه نسبي آنها را با علائم (كوچكتر )(بزرگتر ) و(مساوي =) مشخص كرده بدين ترتيب پاسخهاي كه بيشتر از همه بروز مي كنند متمايز مي شود .
-    انگاره من برتر : براي محاسبه اين انگاره كافي است نمرات خام متعلق به عوامل (E-I) را محاسبه و آنهار ا به تناسب نمره بيست و چهار يا به تناسب با تعداد پاسخهاي كه واقعا گذاري شده حساب كرده و سپس به كمك جدول شماره يك تبديل به درصد وبا جدول شماره سه[152]T مي شود . تبديل به نمره
5-   محاسبه گرايشها :
الف ) بهتر است در جدول تجزيه وتحليل تمام عواملي را كه كمتر از چهار بار به آنها پاسخ داده شده است ، خط زده شود ، زيرا در محاسبه گرايش ها تنها عواملي مورد توجه قرار مي گيرد . حداقل چهار بار تكرار شده است .
ب ) ارزش هر عامل درجدول تجزيه و تحليل براي دوازده موقعيت نخست آزمون تعيين شده آ‎ن را حرف(a) نشان مي دهيد و ارزش دوازده موقعيت بعدي با حرف (b)نشان داده مي شود .
نمرات خام باكمك جدول شماره چهار وپنج [153]a) (و ستونهاي عمودي (b)مي باشد كه محل تلاقي نمرات (b) a) )ارزش نمره مي باشد . تبديل به نمرات ارزشها مي شود و جدول شماره (چهار و پنج ) ستونهاي افقي
ارزش هر نمره با كمك جدول شماره شش[154]T گرايشها مي گردد. تبديل به نمرات
ب ) محاسبه آناليزواريانس دو طرفه :
1- براي محاسبه تفاوت ميانگين دو گروه آزمودني در واقعيت ( با عامل ناكامي و بدون عامل ناكامي ) در مقوله پرخاشگري بيروني .
2- براي محاسبه تفاوت ميانگين دو گروه آزمودني ، در دو موقعيت (با عامل ناكامي و بدون عامل ناكامي ) در مقوله پرخاشگري دروني .


فصل پنج
« خلاصه و نتيجه گيري »
1-   بيان مجدد مسأله :
« بررسي تاثير ناكامي در ميزان پرخاشگري بين دانش آموزان دختر و پسر مقطع ابتدايي شهرستان قروه .
2-   توصيف روشهاي بكار رفته :
در اين تحقيق ، از دويست نفر دانش آموز ان كلاسهاي چهارم و پنجم مقطع ابتدايي سه دبستان در شهر قروه كه به صورت تصادفي انتخا ب شده بودند استفاده شد ، گروه نمونه ، به چهار دسته تقسيم شدند و طرح پس آزمون با گروه كنترل به اين صورت كه دو گروه آزمايشي دختران و پسران ( هر كدام پنجاه نفر ) متغير مستقل كه عبارت بود ازمحروم شدن از رفتن به مسابقه ورزشي كه قرار آن قبلا با آزمودني ها گذشته شده بود و پس از آن اجراي آزمون روزنزوايگ و دو گروه كنترل بدون متغير مستقل فقط اجراي آزمون روزنزوايگ ، اجرا گرديد .
پس ازانجام آزمون روزنزوايگ در چهار گروه، نتايج آن بر اساس شيوه هاي كد گذاري نمره گذاري و تبديل نمرات خام به درصد [155]T[156] و محاسبه تطابق با گروه ، نيمرخ ها ، انگاره ها و انگاره من برتر ، گرايشها و همچنين استفاد ه از روش آماري آ‎ناليزواريانس دو طرفه [157]در مقوله پرخاشگري دروني و بيروني ، محاسبه گرديد . و تبديل نمرات درصد به نمره
3-   يافته هاي اصلي و نتيجه گيري :
نتايجي كه از محاسبات بدست آمد ، نشان داد كه اكثريت پاسخهاي آزمودنيها در زمينه هاي زير مي باشد:
الف ) عكس العملهاي پرخاشگرانه در گروه آزمايشي پسران ( بدون متغير مستقل ) پرخاشگري بيروني در جهت بقاي نياز است . (تابلوي 2 ص 87)
ب ) عكس العملهاي پرخاشگرانه در گروه كنترل پسران ( بدون متغير مستقل ) پرخاشگري بيروني درجهت بقاي نياز است ( تابلوي 2 ص 87)
ج) عكس العملهاي پرخاشگرانه در گروه آزمايشي دختران ( با متغير مستقل ) پرخاشگري دروني درجهت تسلط و بقاي مانع است (تابلوي 2 ص 87)
د) ج) عكس العملهاي پرخاشگرانه در گروه آزمايشي دختران ( با متغير مستقل ) پرخاشگري دروني درجهت تسلط و بقاي مانع است (تابلوي 2 ص 87)
و) عامل ناكامي ( در دو موقعيت آزمايشي و كنترل ) در دو گروه آزمودني ( دختر و پسر ) درجهت عكس العملهاي پرخاشگرانه بيروني و دروني تاثير دارد . (تابلوي 3 ص 87)
ه ) جنسيت آزمودني ها ، با عامل ناكامي ( در دو موقعيت ) در جهت عكس العمل هاي پرخاشگرانه دروني و بيروني تاثير دارد (تابلوي 3 ص 87)
ي ) تعامل اين عوامل ( جنسيت آزمودني ها ، عامل ناكام كننده ) در عكس العملهاي پرخاشگرانه دروني تاثير داشته و در عكس العملهاي پرخاشگرانه بيروني تاثير نداشته است ( تابلوي 3 ص 87)
پاسخ به پرسشهاي مطرح شده :
1- نتايج تحقيق نشان داد كه احتمالا ناكامي ( عامل ناكام كننده در گروه هاي آزمايشي ) در عكس العملهاي پرخاشگرانه تاثير دارد .
2- تاثير عامل ناكام كننده در دختران و پسران دانش آموز مقطع ابتدايي ، احتمالا يكسان نيست و عامل ناكام در پسران باعث بروز عكس العمل پرخاشگرانه بيروني درجهت دفاع از خود مي شود و درحاليكه همين عامل در دختران باعث بروز عكس العمل پرخاشگرانه دروني در جهت تسلط و بقاي مانع مي باشد .
3- زمانيكه عامل ناكامي ( متغير مستقل ) وجود نداشته باشد ، پسران دانش آْموز مقطع ابتدايي عكس العملهاي پرخاشگرانه بيروني را نشان ميدهند ولي اين عكس العمل ها در جهت بقاي نياز است . درحاليكه در دختران دانش آموز ان همين مقطع ، در اين شرايط عكس العمل نا پرخاشگرانه در جهت تسلط و بقاي مانع را نشان دادند .
4- احتمالا عامل ناكامي در پسران فقط در زمينه نوع پرخاشگري تاثير داشته است و در رابطه با جهت عكس العملهاي پرخاشگرانه تاثير نداشته است .
و در نهايت مي توان نتيجه گرفت كه :
نتايج تحقيق ، احتمالا در جهت اثبات فرضيه تحقيق كه عبارت بود از :
« ناكامي بعنوان يك عواملي برانگيزنده پرخاشگري باعث بروز عكس العملهاي پرخاشگرانه متفاوت در پسران و دختران مقطع ابتدايي » مي باشد همچنين پيش فرضهاي زير نيز احتمالا پذيرفته مي گردد.
1- عوامل ناكام كننده در دختران دانش آموز مقطع ابتدايي ( در شهرستان كرج ) باعث بروز عكس العمل پرخاشگرانه دروني است .
2- عوامل ناكام كننده در پسران دانش آموز مقطع ابتدايي (شهرستان كرج ) در مقايسه با پسراني كه در همين مقطع قرا رداشته ولي در معرض عامل ناكامي نبودند تفاوت چنداني در عكس العمل پرخاشگرانه بيروني نشان نداده است (هر دو گروه واكنش يكساني به آزمون دادند )
3- عامل ناكام كننده در دختران دانش آموزمقطع ابتدايي (شهرستان كرج باعث بروز عكس العملهاي پرخاشگرانه دروني درجهت تسلط و بقاي مانع است و در دختران همين مقطع در شرايط كنترل ( بدون عامل ناكامي ) باعث بروز عكس العمل ناپرخاشگرانه ولي در جهت تسلط و بقاي مانع است .
4- عكس العملهاي پرخاشگرانه در پسران مقطع ابتدايي در شرايطي كه عامل ناكام كننده وجود داشته در جهت دفاع از خود بوده ، در حاليكه در پسران همين مقطع در شرايط بدو ن عامل ناكامي در جهت بقاي نياز است .
نتيجه گيري كلي :
بر اساس نتايج تحقيق بعمل ‎آمده ميتوان گفت : احتمالا متيغر مستقل ، در دانش آموزان پسر مقطع ابتدايي تاثير چنداني نداشته است ، چون عكس العملهاي پرخاشگرانه پسران گروه آزمايشي و گروه كنترل مشابه بوده است ولي متغير مستقل در دانش آموزان دختر مقطع ابتدايي تاثير داشته و عكس العملهاي پرخاشگرانه آنها ( در گروه آزمايشي وگروه كنترل ) متفاوت بود .
5-    توصيه براي پژوهشهاي بعدي :
الف ) محدوديتها :
به اين دليل كه در رابطه با آ‎زمون مصور ناكامي روزيزوايگ كودكان ، تحقيقات كمي صورت گرفته اطلاعات زيادي در اين زمينه وجود ندارد ودر واقع اين آزمون فقط براي جامعه ايراني ترجمه شده وهنوز هنجاريابي نشده است . همين امر باعث بوجود آمدن مشكلات زيادي در نحوه اجراي اين آزمون مي گردد.
-برخي از تصاوير اين آزمون براي دانش آموزان مقطع ابتدايي مفهوم نداشته واصلا متوجه منظور تصوير نمي شوند ، چون با ناكاميهاي كه آنها در زندگي روزانه با آن روبهرو هستند مطابقت ندارد ، مثل تصاوير : (هفت ، ده ، سيزده، چهارده ، هفده ، و بيست و چهار )در مورد تصوير شماره دوازده اكثريت آزمودنيهاي گروه نمونه ، معني كلمه « اراده » را نمي دانستند واين مسائل و مشكلات آزمونگر را مجبور به توضيحات بيشتري در رابطه با تصاوير مي نمود .
باوجوديكه طبق گفته هاي روزنزوايگ ، اين آزمون بر روي سنين سه تا سيزده سال قابل اجرا است ، اما نتايج اجراي آ‎زمون آزمايشي ( قبل از اجراي آزمون اصلي ) بر روي دانش آموزان كلاسهاي اول ، دوم ، سوم مقطع ابتدايي (سنين هفت تا نه سال ) نشان داد كه اين گروه قادر نيستند مفاهيم تصاوير را درك كرده وبه تمام تصاوير آزمون پاسخگو باشند . به همين دليل براي اجراي آزمون اصلي گروه نمونه از دانش آموزان كلاسهاي چهارم و پنجم مقطع ابتدايي انتخاب شد.
همچنين اجراي آزمون به صورت گروهي مشكلات زيادي را در رابطه با كنترل متغيرهاي محيط ( صدا ، مزاحمت و..) ثبت واكنشهاي آزمونها هنگام پاسخدهي به تصاوير و شيوه هاي تجزيه وتحليل نتايج آزمون و … در پي داشته است .
پاسخهاي آزمودنيها با نمونه مشترك پاسخهاي كه مترجم آزمون اراده داده ، زياد مطابقت نداشته و همين امر كار كد گذاري پاسخها را دشوار كرده است .
در نهايت اجراي اين آزمون بسيار وقت گير بوده و مهارت زياد وهزينه بالاي را مي طلبد .
پيشنهادات :
چون اين آزمون نتايج مفيدي درزمينه تاثير ناكامي در بروز عكس العملهاي پرخاشگرانه مختلف وهمچنين شناخت رفتارهاي بيمار گونه ، بدست مي دهد وهمچنين مشخص مي كند ، افراد وقتي در برابر موقعيتهاي قرار ميگيرند كه موانعي در رسيدن به خواسته و نيازهاي آنها وجود دارد ، چه واكنشهاي ازخود نشان خواهند داد ، در واقع با مشخص شدن اين عكس العملها ميتوان درجهت بالابردن تحمل و گذشت افراد در برابر عوامل ناكام كننده وحتي تقليل عكس العملهاي پرخاشگرانه به طرق مختلف بالا بردن شناخت و آگاهي والدين واولياء مدارس در مورد برخورد با دانش آ‎موزان ودر نظر گرفتن عواقب ، احساسات خاصه ها ، اميال ، نيازها …
و اجازه بيان اين خاصه ها و رعايت عدالت و انصاف .. در زمينه هاي كاربردي آموزش خانواده مشاور كودكان مشاور خانواده – روانشناسي كودك ساير زمينه ها اقدام نمود .
لذا پسنديده است كه گروهي ازمحقيقين و دوستداران كودكان اين مرزوبوم در جهت هنجاريابي اين آزمون براي جامعه ايراني تلاش نموده وبا بدست آوردن نتايج با ارزش گامي در جهت پيشبرد اهداف عالي انسان بر دارند انشاءالله .
«خلاصه پايا ن نامه »
تحقيق در زمينه « بررسي تاثير ناكامي در ميزان پرخاشگري بين دختروپسران دانش آموز مقطع ابتدايي شهرستان كرج »
( وجيهه بشارت زاده قم – دانشگاه آزاد اسلامي واحد كرج سال 1377)
-در اين تحقيق آزمون مصور ناكامي روزنزوايگ كودكان بر روي دويست دانش آموز دختر و پسر كلاس هاي چهارم و پنجم مقطع ابتدايي اجرا گرديد تا تصوير عوامل ناكام كننده بر جنس آزمودني ها و نوع عكس العملهاي پرخاشگرانه آنان مشخص گردد .
عامل ناكام كننده عبارت بود از محروميت ساختن دانش آموزان گروه آزمايشي از شركت در مسابقه ورزشي كه قرار آن قبل از اجراي آزمون گذاشته شده بود .
روش نمونه گيري تصادفي و طرح تحقيق ، طرح پس آزمون باگروه كنترل بود دانش آموز ان به چهار گروه تقسيم شدند .دو گروه آزمايشي و دو گروه كنترل و براي هر گروه پنجاه نفر در نظر گرفته شد .
فرض بر اين بود كه عامل ناكام كننده در پسران ودختران دانش آموز عكس العملهاي متفاوتي را هم از لحاظ نوع وهم از لحاظ جهت پرخاشگري موجب مي شود .
-يافته هاي نهايي پژوهش نشان داد كه عامل ناكام كننده در پسران گروه آزمايشي موجب بروز عكس العملهاي پرخاشگرانه بيروني در جهت دفاع ازخود شده در حالي كه پسران گروه كنترل عكس العمل پرخاشگرانه را در جهت بقاي نياز نشان داد .
عوامل ناكام كننده در دختران گوره آزمايشي عكس العمل پرخاشگرانه دروني را درجهت تسلط وبقاي مانع موجب گرديد . در شرايطي كه دختران گروه كنترل عكس العمل نا پرخاشگرانه را در همان جهت نشان دادند .
-بر اساس يافته هاي پژوهش مي توان نتيجه گرفت كه احتمالا عامل ناكام كننده باعث بروز عكس العملهاي پرخاشگرانه متفاوت ( از حيث نوع و جهت پرخاشگري ) در بين دانش آ‎موزان دختر و پسر كلا س هاي چهارم و پنجم مقطع ابتدايي در شهرستان قروه مي گردد.
دسته بندی: کالاهای دیجیتال » رشته روانشناسی و مشاوره (آموزش_و_پژوهش)

تعداد مشاهده: 3511 مشاهده

فرمت فایل دانلودی:.doc

فرمت فایل اصلی: doc

تعداد صفحات: 96

حجم فایل:286 کیلوبایت

 قیمت: 55,000 تومان
پس از پرداخت، لینک دانلود فایل برای شما نشان داده می شود.   پرداخت و دریافت فایل