پايان نامه رابطه بین تدریس و یادگیری و روشها و فنون تدريس
دسته بندي :
کالاهای دیجیتال »
رشته علوم تربیتی (آموزش_و_پژوهش)
روابط بين تدريس و يادگيري:
ميتوان با عمل تدريس كميت و كيفيت و سرعت يادگيري را افزايش داد و يا شرايط را براي يادگيري اموري كه در شرايط معمولي امكان پذير نيت فراهم نمود.
تفاوت بين تدريس و يادگيري:
1- يادگيري در همه جا و هميشه و فني بدون تدريس صورت خواهد گرفت يا در حالي كه هر تدريسي ياد داده نميشود.
2- نظريههاي ديگري، صرفاً به پديدههاي يادگيري توجه دارد و هميشه معطوف به شاگرد است؛ به عبارت ديگر، نظريههاي يادگير، تبيين كنندهي چگونگي يادگيري و توصيف كنندهي شرايطي است كه با حصول آنها يادگيري صورت ميگيردو در حالي كه نظريههاي تدريس بايد به بيان كننده، پيشبيني كننده و كنترل كننده موقعيتي باشد كه در آن، رفتار معلم موجب تغيير رفتار آن ميشود. نظريههاي يادگيري راه هاي يادگيري شاگرد را بيان ميكند. در صورتي كه نظريههاي ما تدريس توصيف كننده روشهايي است كه براي، وسيله معلم شاگرد را تحت تأثير قرار ميدهد و سبب ميشود كه او ياد بگيرد.
3- نظريههاي يادگيري بر اثر تحقيقات كشف شده است و توصيف كننده روابط تغييرهاي مختلف يادگيري است، در حالي كه نظريههاي تدريس به وسيله علماي تعليم و تربيت وضع ميشود.
4- وقتي كه تدريس ميكنيم، فعاليتهايي را انجام ميدهيم؛ اما وقتي ياد ميدهيم ما شاگردان را به انجام فعاليتهايي وادار ميكنيم.
5- اگر بخواهيم آن چه درس ميدهيم ياد بدهيم، بايد قادر باشيم شاگردان را درك كنيم و از آن چه در رفتار آنان اثر ميگذارد آگاهي يابيم. نتيجه اين كه اگر فعاليتي منجر به يادگيري نشود تدريس نيست.
رابطه بین تدریس و یادگیری
این فایل با فرمت ورد و آماده پرینت می باشد.
فهرست مطالب
روابط بین تدریس و یادگیری ۵
روش تدریس در مکاتب فلسفی ۶
روشهای تدریس سنتی ۱۸
رهنمودها و مهارتهای عملی ۱۹
محاسن ۱۹
محدودیتها ۲۰
تدابیر ارائه و توضیح دادن ۲۲
مراحل اجرای روش سخنرانی ۲۵
موارد استفاده از روش سخنرانی ۳۵
رهنمودها و مهارتهای عملی ۳۶
تعریف مفهوم و ویژگیهای آن ۴۶
تعریف اصل ۴۷
کاربرد اصول ۴۷
مراحل روش تدریس یاد سپاری ۵۰
مفاهیم اساسی روش تدریس پیش سازمان دهنده ۵۲
روشهای تدریس فعال ۵۴
ویژگیهای روش سقراطی ۵۴
انواع روش مباحثهای ۶۱
شخصیت معلم در روش بحث گروهی ۶۶
رهنمودها و مهارتهای عملی ۷۹
راهنمایی معلم به شاگرد میتواند در محدودههای زیر باشد ۸۷
ویژگیهای روش اکتشافی ۸۹
مراحل روش اکتشاف ۹۱
آموزش دادن درس ۹۲
مراحل اجرای روش نمایشی ۱۰۰
انواع گردشهای علمی از نظر زمان ۱۰۳
مراحل گردش علمی ۱۰۴
مفاهیم اساسی روش تدریس ایفای نقش ۱۱۳
شرکت کنندگان در روش ایفای نقش ۱۱۴
روش یادگیری در حد تسلط ۱۲۷
مفهوم تسلط ۱۲۸
مراحل روش یادگیری در حد تسلط ۱۲۸
مراحل روش واحدها ۱۳۲
انواع روشها ۱۳۲
مراحل روش پروژه ۱۳۴
مراحل روش با روش مغزی ۱۳۸
تشکیلات جلسه بارش مغزی ۱۳۸
اصول زیر بنای روش بدیعهپردازی ۱۴۰
مراحل روش بدیعهپردازی ۱۴۰
مفاهیم اساسی روش فراشناخت ۱۴۶
عناصر فراشناخت ۱۴۷
رویکردهای مختلف روش مشارکتی ۱۵۳
ویژگیهای خاص روش مشارکتی ۱۵۴
مراحل روش مشارکتی ۱۵۵
مراحل روش تدریس آزمایشگاهها ۱۶۱
مراحل روش ۵E 166
ویژگیهای محیط کلاس در روش همیاری ۱۶۹
مراحل روش همیاری ۱۶۹
روش تدريس در مكاتب فلسفي:
1- آرمان گرايي: روش تدريس با تأكيد بر خودكاري شاگرد، به تشويق محصلان به تفكر و راهنمايي آنها در انتخاب موضوعهاي تفكر ميپردازند و فرصتهايي فراهم ميآورند كه محصلان معرفتهاي آموختهشان را در حل مسائل اخلاقي و اجتماعي مورد استفاده قرار دهند و ارزشها و تمدن انساني را بپذيرند. در نتيجه روش ديالكتيك مخصوصاً در موضوعاتي كه تفكر در آن دخالت دارد ترجيح دارد.
روش پروژه كه در آن شاگردان به صورت انفرادي يا گروهي، ضمن برخورد با مسئله، از روي طرح و نقشه به آزمايش و مطالعه ميپردازند جزء روشهاي آموزشي ميباشد.
اهمام روش عدم، در تحريك يادگيري مانند روش منطقي، روش مشمول و زيبا شناسي، روش ؟ و زيباشناسي، روش به كاربردن مجاز و روش آزمايشي قابل قبول است. به طور كلي موضوع درس از روش تدريس جدا ميباشد.
2- واقع گرايي: چون واقع گرايي علم محور است، روشهاي تدريس آن حالت آمرانه دارد. معلم بايد روش را كه براي دانشآموز و موقعيت آموزشي تناسب دارد به كار بندد و از دانش آموزان بخواهد كه حقايق را به ياد بسپارند، مقايسه كنند و توضيح دهند. همچنين با كشف و تعبير و تفسير روابط، معاني و مفاهيم تازهاي پيدا كنند. روش تدريس معلم بر محسوسات مبتني است و به جاي تلقين معلومات به دانشآموزان فرصتهايي فراهم ميآورد كه ايشان شخصاً به بررسي و اكتشاف بپردازند و حقايق را دريابند. بنابراين از روش سخنراني، بحث و گفتگو و آزمايش استفاده ميشود. همچنين ارزشيابي بسيار مهم و ضروري است و بايد در هر گونه آموزش با معيارهاي عيني انجام گيرد.
3- طبيعت گرايي: به نظر طبيعت گرايان آموزش و پرورش بايد امكان رشد طبيعيتر براي كودك فراهم سازد و تربيت وقتي حقيقي خواهد بود كه به طبيعت و نيروها و اميال كودك فرصت دهد كه به سرعت رشد و نمويي يابند و بايد از هر گونه دخالت دخالت خود را رد كرد. تجربه مهمترين روش تدريس است. كودك بايد اشيا را پيش از الفاظ ياد بگيرد و همين اصل معلمان را وادار ميكند كه تنها به روش كتاب در تدريس اكتفا نكنند. بلكه دانشآموزان شخصاً به تجربه و فعاليت بپردازند. منبع علم تجربه خود دانش آموز است و معلم فقط نقش راهنما را دارد. تدريس بايد با روح بازي همراه باشد و بازي روش طبيعي در آموزش و پرورش است. معلم نبايد از روشهاي تدريس قالبي و كليشهاي استفاده كند بلكه بايد روشهاي منطبق بر طبيعت دانشآموزان را كشف كند و به كار بندد. به بيان ديگر، روش تدريس بايد روش طبيعي باشد نه ساختگي و تصنعي.
4- عمل گرايي: چون عمل گرايي دانش آموز محور است روش تدريس تابعي از تفاوتهاي فردي خواهد بود از مهمترين روشهاي تدريس، روش حل مسئله است كه در اين روش كودك را با مشكلات و مسايل عملي در زندگي مواجه ميكنند تا شخصاً درباره آنها بيانديشد و براي حل آنها بكوشد.
5- وجود گرايي: معلم اكنرئتائيساليست هرگز هدفها شخصي را به دانشآموزان تحميل نميكند و وظيفه او راهنمايي دانشآموزان است و به طور غير مستقيم فرصتهايي فراهم ميآورد كه دانشآموزان برانگيخته شوند و شخصاً فعاليت كنند. ديالكتيك سقراطي روش مناسبي براي معلمان اكنرئتائيساليست است. گفت و شنود ميتواند سئوالاتي را براي دانشآموزان مطرح كند تا آنها نسبت به شرايط زندگي خويش آگاهي حاصل كنند. در روش گفت و شنود معلم اكنرئتائيساليست بر خلاف مربي ايدهئاليست پاسخ سئوالاتي مطرح شده را نميداند. در حقيقت بهترين نوع سئوال فقط در معنيآفريني خود دانشآموز قابل پاسخ است.
6- پست مدرنيسم: به نظر پست مدرنيستها، تعليم و تربيت فرآيندي دو سويه و متعاملي در دانشگاه زندگي است نه انتقال دانش و معلومات. گفتگوهاي انتقادي، مهمترين روش تدريس در پست مدرنيسم است.
7- فلسفه تحليلي: معلم بايد سر دانش آموز را به دانش گرايش علمي و ذهني باز و عيني تشويق كند و فعاليتهاي آموزشي خود براي پايه تجربههاي شخصي دانشآموزان و تحليل انتقادي مطالب درسي انجام دهد.
1- بنياد گرايي: بنيادگرايي خالي از سرگرمي و پيرايههاست و آموزشگاه بايد روشهاي سنتي انضباط ذهني را محفوظ به اردو مفاهيم بنيادي را به كودك بياموزد حتي اگر لازم باشد كه اين مفاهيم را به سطح روان شناختي و فكري كودك تعميم دهد.
2- پايدار گرايي: روش تدريس تعليمي يا دستوري بوده و نظارت فردي وجود دارد. همچنين از روش سخنراني و گفت و شنود هدايت شده استفاده ميشود.
3- پيشرفت گرايي: در پيشرفت گرايي كودك مدار است و روش تدريس بايد بر همكاري، يادگيري اجتماعي، علايق و فعاليتهاي ناشي از زندگي كودك مبتني باشد. در نتيجه روش حل مسئله يا پروژه بر تلقين محتواي درسي مقدم است.
4- بازسازي گرايي: روش تدريس بايد فعاليت خود دانشآموزان را برانگيزد و به آنها فرصت انتخاب بدهد يعني هم دانشآموزان در تعيين و انتخاب هدفهاي عيني و رفتاري نقش مناسبي ايفا كنند تا توان تصميمگيري فردي و گروهي در آنها رشد يابد.
روش تدريس از نظر مربيان تعليم و تربيت
1- سقراط: سقراط معتقد بود كه دانش در طبيعت افراد وجود دارد كافي است كه معلم زمينه را مساعد كند و به شاگردان كمك نمايد تا او خود به دانش مورد نظر برسد و از اين جهت كار خود را به ماهيهايي تشبيه ميكرد. سقراط در جلسات بحث با شاگردانش، ابتدا به انتقال اطلاعات يا پاسخ به سئوال يا مسئلهاي نميپرداخت. بلكه از راه پرسشهاي متوالي، افراد را به تفكر واميداشت و آنها را قدم به قدم هدايت ميكرد تا خود جواب درست را كشف كنند.
آموزش بايد حركتي تدريجي و گام به گام از ساده به پيچيده از آنهم به دشوار، از عام به خاص و از قلم و حس به قلم و فهم باشد.
2- كومينيوس: در آموزش نخست بايد به خود اشياء پرداخت و سپس به واژهها و مفهومها، يعني نخست با نمونهها آشنا شد و پس از آن با قانونها و قاعدهها. نخست فهميدن است و سپس به خاطر سپردن براي فهم بهتر نخست بايد طرح ساده و كلي پديد آورد و آنگاه به آوردن جزئيات پرداخت. آموزش هر چيزي را بايد با سادهترين عنصرها، آن آغاز كرد تا دانشآموز بتواند طرح كلي از آن به دست آورد. در گام بعدي ميتوان با نشان دادن نمونهها و آوردن قاعدهها طرح كلي را گسترش داده، موضوع را به صورت سيستماتيك بيان كرد و استثناها را شمرد در پايان ميتوان بر تفسيرها پرداخت.
روش تدريس بايد كودك مدار بوده و با توجه به سن، انگيزه و توانايي و دلبستگي شاگردان برگزيده شود و در آن كودك با به كار بردن حواس مختلف، تجربيات مهمي را به دست بياورد و به فعاليتهاي عملي بپردازد.
3- جان لوك: ذهن كودك هنگام تولد مانند لوح سفيدي است كه هيچ گونه تصور، ايده و اصلي در آن نقش نبسته است. بعد به تدريج او مي تواند از راه حواس مختلف خود، شناخت و تصورهاي گوناگون كسب كند. بدينسان انسان هيچ ايده يا اصلي را در خود كشف نميكند بلكه سر چه در مي يابد از تجربه است. بنابراين در تدريس بايد از وسايل محسوس استفاده كرد و بايد روش به كار برده شود كه دانشآموزان بتوانند آموختههاي خود را عملاً مورد استفاده قرار دهند.
4- هربرت اسپنسر: معلم بايد دانشآموزان را راهنمايي كند كه شخصاً به بررسي بپردازند و استنباط كنند و روش تدريس بايد استقرايي باشد.
5- پرترانلد راسل: روش تدريس بايد بر اساس اصالت فعاليت دانشآموزان انتخاب شود و معلم امكان كنجكاوي، تفكر را و بحث را فراهم ميآورد تا دانشآموزان با پرورش توجه ارادي در خود، به فعاليت و كشف حقايق بپردازند.
6- ژان ژاك روسو: كودك بايد درس خود را از طبيعت فراگيرد و به وسيله كنش متقابل و تجربيات مستقيم اطلاعات به دست آورد روش او تعليم تربيت منفي بود يعني قبل از دادن معلومات از راه ورزيدن حواس فرد را برا تعقل آماده ميساخت.
بنابراين او تعليم و تربيت منفي را نوعي انتظار براي يادگيري و دخالت نكردن ميدادند. روش تدريس دانشآموزان محور است و بر مراحل رشد، نيازها، استعدادها و رغبتهاي كودكان مبتني است و راهنما و هدايت كننده است. روسو بر پرورش حواس، بازي و ورزش، مثال نگه داشتن كودكان و شناخت طبيعت كودك تأكيد ميكند.